به گزارش CNN فارسی، رویای پوتین برای بازسازی امپراتوری روسیه همیشه بر این دروغ استوار شده بود که اوکراین کشوری واقعی نیست، اوکرایینی‌ها ملتی واقعی نیستند و ساکنان کی‌یف، خارکف و لویو مشتاق حکومت مسکواند. این ادعایی کاملا دروغ است- اوکراین کشوری با بیش از هزار سال تاریخ است و

وقتی مسکو حتی روستا هم نبود، کی‌یف کلانشهری مهم بود. اما خودکامه‌ی روس آن‌قدر این دروغ را تکرار کرده که ظاهرا خودش هم باورش شده است.
هنگام طراحی حمله به اوکراین، پوتین می‌توانست بر حقایق مسلمِ زیادی تکیه کند. او می‌دانست که از نظر نظامی، اوکراین در برابر روسیه بسیار ضعیف است.

می‌دانست که ناتو برای کمک به اوکراین نیروی نظامی نمی‌فرستد. می‌دانست که وابستگی اروپا به نفت و گاز روسیه سبب می‌شود کشورهایی چون آلمان درباره اعمال تحریم‌های شدید تردید کنند. بر اساس این حقایق مسلم، نقشه‌ی او، درهم‌کوبیدنِ شدید و سریع اوکراین، دستگیری و نابودی دولتمردان آن،

ایجاد رژیمی دست‌نشانده در کی‌یف و قسر در رفتن از تحریم‌های نه چندان محکم غربی بود.
اما این نقشه یک نکته‌ی ناشناخته‌ی بزرگ داشت. همان‌گونه که امریکایی‌ها در عراق و شوروی در افغانستان درس گرفتند، غلبه و تسخیر یک کشور آسان‌تر از حفظ آن است. پوتین می‌دانست که قدرت تسخیر اوکراین را

دارد. اما آیا مردم اوکراین به آسانی رژیم دست‌نشانده‌ی مسکو را می‌پذیرند؟ پوتین این قمار را کرد که حتما می‌پذیرند. از آن گذشته، وقتی مکررا شرح می‌داد که اوکراین کشوری واقعی و اوکرایینی‌ها ملتی واقعی نیستند، گوش‌هایی مایل به شنیدن وجود داشت. در ۲۰۱۴، مردم کریمه مقاومت چندانی

در برابر مهاجمان روس نکردند.چرا باید ۲۰۲۲ متفاوت باشد؟
با گذشت هر روز، روشن‌تر می‌شود که قمار پوتین در حال باخت است. مردم اوکراین دارند با همه‌ی وجود مقاومت می‌کنند، تحسین کل جهان را به دست می‌آورند و برنده‌ی این جنگ می‌شوند. روزهای تاریک بسیاری پیش رو است. روس‌ها ممکن است

هنوز هم بتوانند کل اوکراین را تسخیر کنند، اما برای بردن جنگ، باید بتوانند اوکراین را حفظ کنند و فقط در صورتی می‌توانند چنین کنند که مردم اوکراین به آن‌ها اجازه این کار را بدهند. هر روزی که می‌گذرد، این مساله بیش از پیش غیرمحتمل به نظر می‌رسد.

از کار افتادنِ هر تانک روسی و کشته‌شدن هر سرباز روس، جسارت اوکرایینی‌ها برای ایستادگی را بالاتر می‌برد. و مرگ هر اوکرایینی، کینه و نفرت آنان را عمیق‌تر می‌کند. کینه زشت‌ترینِ احساسات است، اما برای ملتِ تحت ستم، کینه گنجی نهان است. در عمق قلب مدفون می‌ماند و می‌تواند مقاومت را

تا نسل‌ها حفظ کند. برای بازسازی امپراتوری روسیه، پوتین به یک پیروزی نسبتا بدون خونریزی نیاز دارد که به صلحی نسبتا بدون کینه و نفرت منجر شود. با ریختن خون اوکرایینی‌های بیشتر و بیشتر، رویای پوتین به حتم محقق نخواهد شد. نام میخائیل گورباچف نیست که بر سند مرگ امپراتوری

روسیه حک می‌شود: نام پوتین خواهد بود.
وقتی گورباچف مسئولیت را ترک کرد، روس‌ها و اوکرایینی‌ها احساس می‌کردند از یک خانواده‌‌اند؛ پوتین آن‌ها را به دشمن تبدیل کرد و به حتم ملت اوکراین از این به بعد خود را به عنوان مخالف روسیه خواهد شناخت.
ملت‌ها در نهایت بر اساس داستان‌ها بنا

می‌شوند. هر روزی که می‌گذرد، داستان‌های بیشتری افزوده می‌شود که اوکرایینی‌ها آن‌ها را نه تنها در روزهای تاریک و سیاهِ پیش رو، بلکه در دهه‌ها و نسل‌های بعد تعریف خواهند کرد: رییس‌جمهوری که از فرار از پایتخت اجتناب کرد، به امریکا گفت که به جنگ‌افزار دفاعی نیاز دارد

نه وسیله‌نقلیه‌ای برای گریختن؛ سربازان جزیره مار که به ناو جنگی روسیه گفتند: “برو به جهنم”؛ شهروندانی که کوشیدند با نشستن در مسیر تانک‌های روسی جلوی پیشروی آنها را بگیرند. این‌ها چیزهاییست که یک ملت را می‌سازد. در دراز مدت، این داستان‌ها بسیار بیش از تانک‌ها اهمیت خواهند یافت

عمر می‌کنند.
خودکامه‌ی روس باید چون هر کس دیگری این را به خوبی بداند. در زمان کودکی با داستان‌هایی درباره‌ی شجاعت روس‌ها در محاصره‌ی لنینگراد رشد کرد. اکنون خودِ او داستان‌های بیشتری در این باب خلق می‌کند، اما خودش را در نقش هیتلر به نمایش می‌گذارد.
داستان‌ دلاوری اوکرایینی‌ها نه تنها به مردم اوکراین بلکه به تمام جهان جسارت می‌بخشد. به دولت‌های اروپایی، به دولت ایالات متحد و حتی به شهروندان سرکوب شده‌ی روسیه جسارت می‌بخشد. اگر اوکرایینی‌ها شهامت دارند با دستان خالی تانکی را متوقف کنند، دولت آلمان شهامت می‌یابد آن‌ها را با

موشک‌های ضدتانک مجهز کند، دولت ایالات متحد جرات می‌کند روسیه را از سوئیفت محروم کند و شهروندان روسیه جسارت می‌یابند مخالفت خود با این جنگ بی‌معنا و دلیل را به نمایش بگذارند.
شوربختانه، این جنگ احتمالا طولانی خواهد بود. اما مهم‌ترین مساله از قبل مشخص شده است:

چند روز گذشته به تمام جهان ثابت کرد که اوکراین کشوری واقعی و اوکرایینی‌ها ملتی واقعی‌اند و کاملا آشکار است که نمی‌خواهند زیر سلطه‌ی امپراتوری جدید روس زندگی کنند. سوال اساسی اینست که چقدر زمان می‌برد تا این پیام از دیوارهای ضخیم کرملین به درون برود.

دیدگاهتان را بنویسید