«امشب صدای حیدر حیدر شنیدم، چه آشنا بود.
شبی که به دنبال سیاوشم خیابان را میگشتم، حیدر حیدر کنان به بچههای مردم حمله میکردند.
با نام حیدر بچهکُشی کردی، امشب با نام حیدر قرآن به سرگرفتی و طلب بخشش گناهان داری…!
بیزارم از دین شما، نفرین به آیین شما…»