“اگر رهبر بگوید اسرائیل باید محو شود، تو کی هستی که بگویی نه؟” — این خلاصه حمله‌ی امروز حسین شریعتمداری، نماینده مستقیم خامنه‌ای خائن در روزنامه کیهان، به عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی‌ است.

پس از آنکه عراقچی در گفت‌وگویی کم‌سابقه با شبکه آمریکایی فاکس‌نیوز گفته بود: «سیاست جمهوری اسلامی هرگز محو اسرائیل از نقشه جهان نبوده است»، رسانه‌ی رسمی بیت خامنه‌ای به خشم آمد و در پاسخ نوشت: «کاش می‌گفتید ما به تبعیت از امام و رهبر فعلی، خواهان محو اسرائیل هستیم؛ نه فقط از نقشه، بلکه از کل عرصهٔ جهان!»

این حمله مستقیم شریعتمداری، که به‌درستی صدای خامنه‌ای خائن در رسانه‌ها لقب گرفته، به‌وضوح نشان‌دهنده‌ی دوگانگی ریشه‌دار درون حاکمیت است؛ از یک‌سو، چهره‌هایی چون عراقچی برای حفظ چهره‌ای دیپلماتیک در سطح جهانی ناچار به عقب‌نشینی لفظی می‌شوند، و از سوی دیگر، نهاد رهبری یادآور می‌شود که خط قرمز نظام، دشمنی ایدئولوژیک با اسرائیل است و بس.

اما سؤال کلیدی‌تر این است: اگر سیاست رسمی جمهوری اسلامی، هنوز هم همان “محو اسرائیل” است، پس چگونه انتظار دارد که از انزوای جهانی خارج شود، و هم‌زمان با قدرت‌های جهانی مذاکره کند؟

این جنجال تازه، بار دیگر پرده از تناقضی بنیادی در سیاست خارجی رژیم برمی‌دارد: دوصدایی و بی‌ثباتی راهبردی. چهره‌های امنیتی ـ تبلیغاتی مثل شریعتمداری، با بازگویی شعارهای دهه ۶۰، عملاً تلاش هرگونه تیم دیپلماتیک برای تنش‌زدایی را خنثی می‌کنند.

در نهایت، شریعتمداری بار دیگر با لحنی «فتواگونه» تأکید کرده که «اسرائیل یک غده سرطانی است و باید از جهان محو شود» — موضعی که نه‌تنها یادآور شعارهای زنگ‌زدهٔ خمینی جلاد است، بلکه اکنون، بیش از هر زمانی، نشان‌دهنده عمق بحران مشروعیت، تفرقه در رأس هرم قدرت و فقدان انسجام سیاسی در نظام ولایت فقیه است.

دیدگاهتان را بنویسید