🔸یکی از رایج‌ترین کلیشه‌های سیاست خارجی جمهوری اسلامی، به‌ویژه در میان مدافعان انرژی هسته‌ای یا حتی حامیان ساخت بمب، این جمله است: «اگر مثل لیبی باشیم، مثل لیبی سقوط می‌کنیم.» پشت این ادعا، یک تصویر کاریکاتوری نشسته: معمر قذافی برنامه هسته‌ای‌اش را کنار گذاشت، به غرب اعتماد کرد، و سرانجام در خون خودش غلتید. نتیجه‌ای که القا می‌شود؟ کشور نباید از برنامه هسته‌ای، چه نظامی و چه صلح‌آمیز، عقب‌نشینی کند.

🔸اما این استدلال، نه تنها ساده‌انگارانه و تحریف‌شده است، بلکه عمداً چشم بر واقعیت تاریخی بسته: سقوط قذافی هیچ ربطی به اورانیوم و سانتریفیوژ نداشت؛ آن‌چه باعث نابودی رژیم او شد، سرکوب خونین داخلی، تغییرات در توازن قدرت منطقه‌ای و در نهایت مداخله ناتو بود.

🔸واقعیت این است که لیبی، نه برنامه‌ی هسته‌ای پیشرفته‌ای داشت و نه حتی به آستانه‌ی غنی‌سازی رسیده بود. آنچه قذافی در سال ۲۰۰۳ واگذار کرد، بیشتر مجموعه‌ای از تجهیزات ناکارآمد، اسناد ناقص و رویای نیمه‌کاره‌ای بود که هرگز به مرحله تهدید واقعی نرسید. هیچ تأسیسات غنی‌سازی‌ای در کار نبود، و چیزی که تحویل داده شد بیشتر شبیه یک ویترین شکست‌خورده بود تا یک برنامه تسلیحاتی مخفی.

🔸در مقابل، قذافی امتیازاتی اقتصادی، دیپلماتیک و حتی امنیتی دریافت کرد: تحریم‌ها برداشته شد، سرمایه‌گذاری غربی سرازیر شد و در صحنه بین‌المللی، لیبی از کشوری منفور به شریک مورد علاقه‌ی آمریکا و اروپا در شمال آفریقا بدل شد. به مدت هشت سال، قذافی نه تنها تهدید نشد، بلکه با فرش قرمز در پایتخت‌های اروپایی استقبال شد. حتی در همکاری‌های اطلاعاتی با غرب نقش فعالی داشت.

🔸پس چرا سقوط کرد؟ چون در سال ۲۰۱۱، با آغاز اعتراضات مردمی، قذافی به جای گفت‌وگو و اصلاح، به خشونت عریان روی آورد. او شهروندان خودش را با تانک و هواپیما هدف قرار داد، و همین‌جا بود که مداخله نظامی ناتو، با استناد به دکترین «مسئولیت برای حمایت»، مشروعیت پیدا کرد. اگر قذافی به جای تداوم استبداد، به صدای مردم گوش می‌داد، نه تنها سقوط نمی‌کرد، بلکه شاید هنوز هم بر سر قدرت باقی بود.

🔸تکرار افسانه‌ی «لیبی، سلاح را داد و نابود شد» تنها به‌کار توجیه انسداد سیاسی در داخل می‌آید. حکومت ایران با استفاده از این تصویر جعلی، می‌کوشد هر گونه گفتمان صلح، توافق و تعامل با جهان را به معنای خیانت به امنیت ملی جلوه دهد. اما تجربه لیبی نه درسی درباره قدرت نظامی، بلکه هشداری درباره قدرت‌زدگی کور، سرکوب داخلی و ناتوانی در اصلاح است.

🔸آنچه قذافی را نابود کرد، نه فقدان بمب، بلکه فقدان مشروعیت بود. نه واگذاری اورانیوم، بلکه ناتوانی در واگذاری قدرت. نه اعتماد به غرب، بلکه بی‌اعتمادی به مردم خودش. لیبی سقوط کرد چون قذافی دیگر نمی‌خواست بشنود، نمی‌توانست عقب‌نشینی کند و در نهایت، جز سرکوب، هیچ افقی برای حکومت نمی‌دید.

دیدگاهتان را بنویسید