دکتر محمد یوسفی متخصص امور روسیه
تمرکز شدید کشورهای غربی بر امکان قریب الوقوع حملات انتقام جویانه جمهوری اسلامی به اسرائیل و حجم گسترده پوشش تبلیغات رسانه ای در این زمینه، شباهت زیادی به پروژه ایجاد شده از سوی غرب در روزهای قبل از تهاجم نظامی روسیه به اوکراین دارد، با این تفاوت که پوتین حتی تا لحظات آخر نیز ادعای مطرح شده از سوی غرب را رد می نمود و آنرا تکذیب میکرد، اما تهران و مقامات عالی رتبه کشور بارها از طرق مختلف بر جدی بودن و حتمی بودن انتقام از اسرائیل تاکید کردند
اما در هر صورت این وقایع بسیار شبیه به وقایع قبل از شروع تجاوز نظامی روسیه به اوکراین است، البته در آن زمان تنها طرف غربی سعی در هایلایت کردن و بولد نمودن امکان حمله را داشت تا روسیه را بیشتر به سمت تهاجم نظامی سوق دهد، اما هم اکنون شاهد یک نقطه مشترک بین غربی ها و روس ها در زمینه امکان حمله تهران به اسرائیل هستیم، به نحوی که می توان گفت قبل از شروع این پروژه و هیاهوی غرب، مسکو شروع کننده تبلیغات در این زمینه بود، روس ها بلافاصله پس از حمله اسرائیل به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق این حمله را تهاجم به خاک ایران دانستند و با پیام های مختلف بعدی، با الفاظ مختلف سعی در تحریک طرف ایرانی برای پاسخگویی به این حمله نمودند و از امکان حملات انتقام جویانه تهران به تل آویو سخن گفتند
برای شفاف تر شدن بحث راجع به این موضوع، پرداختن به برخی جنبه های پیرامون حمله به اسرائیل ضروری به نظر میرسد، از جمله اینکه عدم پاسخگویی به اسرائیل می تواند باعث ادامه یافتن و افزایش ترورهای سران نظامی ایران از سوی اسرائیلی ها شود و حتی سبب ساز این مسئله گردد تا دامنه حملات در آینده بیشتر به داخل کشور کشیده شود و از طرفی عدم پاسخ مناسب یک ضربه حیثیتی برای تهران تلقی خواهد شد که می تواند عواقبی نظیر سرخورده شدن و ضعف نیروهای مقاومت و متحد تهران را در منطقه در پی داشته باشد
اما در دیگر سو با توجه به مشکلات اقتصادی موجود در ایران، اگر حمله به اسرائیل باعث یک جنگ گسترده تر شود، این مسئله می تواند مشکلات اقتصادی را تشدید نموده و شرایط را به نحوی از کنترل خارج نماید که برای تهران خطر آفرین نیز باشد، همچنین این حمله باید در صورتی انجام شود که تردیدی در موفقیت آمیز بودن آن باقی نمانده باشد چرا که در صورت موفقیت مقابله و رهگیری موفق شلیک ها به سمت اسرائیل با کمک ایالات متحده نه تنها این انتقام موفقیتی را به همراه نخواهد داشت بلکه از وحشت مقابله با توان نظامی تهران کاسته یا آنرا از بین می برد در این حالت این حمله نه تنها دارای بازدارندگی نخواهد بود بلکه باعث افت توان بازدارندگی و افزایش مخاطرات در آینده خواهد شد
به هر حال با توجه به توضیحات فوق که تنها بخشی از چالش های تقابل با صهیونیست ها بود، تصمیم سازی در زمینه حمله انتقام جویانه بسیار سخت و پیچیده خواهد بود
اما ریشه اوج گیری تنش ها و تقابل جمهوری اسلامی با اسرائیلی ها و به نوعی رویارویی مستقیم را باید حادثه ۷ اکتبر و شروع طوفان الاقصی دانست یعنی درست در زمانیکه روس ها در ظاهر حمایت های خود از حماس را افزایش دادند و حتی در همان برهه زمانی هیات فلسطینی را در مسکو پذیرفتند، جالب است که در سال های زیاد پشتیبانی و ارتباط تهران با گروه های مقاومت، هیچگاه فلسطینی ها دست به حمله در چنین ابعادی نزده بودند و تمرکز مقاومت بر روی افزایش بازدارندگی بود، اما با فاصله کمی از ظهور طرف ثالث یعنی مسکو گروه های مقاومت دست به یک حمله گسترده زدند که تا پیش از این مسبوق به سابقه نبوده، در صورتیکه توانایی نظامی و عددی نیروهای مقاومت با طرف اسرائیلی با پشتیبانی سیاسی، تسلیحاتی و اقتصادی غرب قابل مقایسه نبود و این نابرابری و عدم موازنه بوضوح مشخص بود، اما پس از ورود مسکو به مسئله مقاومت و انجام گرفتن حمله ۷ اکتبر و همزمان با ورود نظامیان اسرائیلی به باریکه غزه، لاوروف مسئول سیاست خارجی روسیه در یک تغییر موضع ناگهانی و همراهی با اسرائیل از ضرورت از بین بردن گروه های تندرو (حماس) در نوار غزه توسط اسرائیل سخن گفت و به عبارتی پس از اجرای پروژه روسی با هدف کاهش تمرکز بر جنگ اوکراین، پشت مقاومت فلسطینی را خالی نمود
حالا باید دید روسیه زخم خورده از غرب به جهت ورود به باتلاق اوکراین آیا اکنون خود در نقش مجری قرار گرفته و پس از تحریک حماس برای جنگ با اسرائیل، اکنون به دنبال تحریک تهران برای درگیر شدن با غرب درجهت پیشبرد منافع خود در اوکراین و مقابله با غرب است!! شاید اگر روس ها نبودند در حال حاضر در آستانه یک نبرد مستقیم و جنگ قرار نمی گرفتیم و پروژه حمایت از فلسطین همانند سابق پیگیری می شد و غزه ویران نمی شد.