🔻در پلیس آگاهی مرکز سارقان رو به دیوار ایستادند. دو، سه نفر از آنها چندان تمایلی به صحبت ندارند. حتی یکی از آنها که متولد ۷۷ است به «اعتماد» میگوید: «من سرقت نکردم. داخل مغازه بودم، ریختند و مرا گرفتند. دوستانم سرقت کرده بودند. من نه.»
🔻دومین سارق مردی ۳۳ساله است. صحبت در مورد سرقتهایی که انجام داده برایش راحت است و میگوید: «رفیق هایم مجبورم کردند که سرقت کنم. از چند تا خانه طلا، دلار و وسایل با ارزش برداشتیم. سه تا بچه دارم که یکی از آنها مریض است. (بغض میکند) از پس هزینههای درمان فرزندم برنمیآمدم و مخارجش زیاد بود. چند نفر از دوستانم گفتند؛ برای اینکه خرج و مخارج درمان بچهات تامین شود، بیا با ما بریم دزدی. خودم جوشکارم، سارق نیستم. چند نفر بودیم اما من داخل خانهها نمیرفتم. دوستانم وارد خانهها میشدند و دزدی میکردند. ما هم داخل ماشین مینشستیم تا آنها بیایند و سریع فرار کنیم.»