«برادران لیلا» را نمی‌شد نبینم؛ الان روزگاری است که هرچه ممنوع می‌شود، باید دید و هرچه در عرصه رسانه‌های رسمی (بخصوص صدا و سیما) عرضه و تبلیغ می‌شود، ارزش دیدن ندارد! این معیار روز به روز دقیق‌تر می‌شود. مثلا امسال حتی ساخته‌ی ایرج ‌طهماسب هم ارزش دیدن ندارد.
رسیدن به چنین وضعیتی، شاهکار بی‌عرضگی مسئولان حقیری است که در توهم بزرگی غرقند، و عجیب اینکه این نکته همان چیزی است که شاکله‌ی اصلی داستان برادران لیلا را تشکیل داده است: توهم بزرگی پدری پیزوری و قربانی کردن آینده‌ی بچه‌هایش به قیمت آن!
اما نکته‌ای که بیش از آن نظر مرا جلب کرد پایان‌بندی فیلم است: مرگ پدر زن‌ستیز روزی فرا می‌رسد که در خانه‌اش برای دختری تولد گرفته‌اند؛ او می‌میرد ولی کسی متوجه او نیست و حتی پسرش، آن که بیش از بقیه هوای پدر را دارد، همو که سیگار نیمه‌کاره پدر را می‌کشد هم برمی‌خیزد و می‌رقصد…
این پایان را تحمل کردن خیلی سخت است! معروف است که فحش را که زمین بیندازی، صاحبش برش می‌دارد. شاید بر این مبناست که عزیزان، نمادهای فیلم را به خود گرفته‌اند و آن را توقیف کرده‌اند؛ و البته با همین کار به دیده شدن بیشتر آن کمک کرده‌اند. شرط می‌بندم که این روزها خیلی از طرفداران حضرات هم از سر کنجکاوی این فیلم را دیده‌اند… و چه بهتر از این!

دیدگاهتان را بنویسید