🔺در زمان ریاست جمهوری مرحوم هاشمی سئوال سرمايهگذاران از من به عنوان یک مشاور اقتصادی اين بود که: سرمايۀ خود را به استان سيستان و بلوچستان ببریم برای پرورش شترمرغ چون برای سرمايهگذاری در آن مناطق تسهيلات با سود اندک ارائه میشود يا اینکه سرمايه را به استان اصفهان ببریم برای ايجاد کارخانه سنگ بری؟
🔺يعنی در آن دوران سرمايهگذار حاضر بود در همه جای ايران سرمايهگذاری کند و نگاه میکرد که کجا برای او سودآورتر است.
🔺در دوران آقای خاتمی سئوال فعالان اقتصادی اين بود که: سرمايۀ خود را در اصفهان، تبريز يا مشهد برای کارخانۀ فولادسازی استفاده کنیم يا در تهران روی پتروشيمی و خودرو سرمايهگذاری کنیم؟ در اين دوره دیگر سئوال سرمايهگذار حول منطقۀ سرمايهگذاری در حاشيۀ کشور نبود بلکه ميخواست فقط سرمايهاش در مراکز استانهای بزرگ متمرکز شود.
🔺در زمان دولت احمدینژاد سئوال سرمايهگذاران اين شد که: سرمايه را صرف خريد دلار کنیم يا طلا و زمين بخریم؟
🔺درواقع دیگر کسی دنبال سرمایهگذاری در تولید نبود و تنها به دنبال کسب سودهایی بود که در بازارهای یادشده از طریق دلالی کسب میشد.
🔺 اما امروز سئوال سرمايهگذاران اين است که: سرمايه را به امارات و ترکیه ببریم يا در ارمنستان و گرجستان خانه بخریم یا سرمايهگذاری کنیم؟؟
🔺روند اين سئوالات نشان ميدهد افق اقتصاد ايران مسدود شده يعنی دیگر سرمايهگذار احساس نمیکند که در ۲۰ سال آينده همین نظم اقتصادی وجود داشته باشد یا در صورت وجود همین نظام هم به سرمايۀ او آسیبی نرسیده و سود قابل قبولی کرده باشد.
🔺امروز سرمايهگذاران سئوالشان اين است که سرمايۀ خود را چگونه و کجا از کشور خارج کنند، بخش بزرگی از افزايش قيمت دلار هم ناشی از سرمايههايی است که در حال خارج شدن از کشور است چون سرمايهگذار نمیداند در تحريم يک ماه ديگر، در انتخابات دو سال دیگر یا در اعتراضات بعدی چه بلايی بر سر ثروت او خواهد آمد.