✍️مهرداد خدیر
🔹بی هیچ اغراقی هیچ سالی به اندازۀ 58 شاد و سرزنده نیست ولو با نگاه کنونی پر از توهم و آرزوی محال در نظر آید. خود 58 یک برش شیرین از تاریخ معاصر و شاید کل تاریخ این سرزمین است چرا که هیچ‌گاه قبل و بعد از آن مثل آن سال امکان انتخاب و ابراز نظر نداشتند.
🔹صدا و سیما البته اصرار دارد از روی 58 بپرد و آن را نادیده بینگارد و بر سال 60 توقف کند چون اغلب 58ی‌ها حالا مغضوب‌اند و اکثر قریب به اتفاق نواصول‌گرایان کنونی در آن زمان اسم و رسمی نداشتند و در صفحات روزنامه‌ها غایب بوده‌اند احتمالا جز بزرگواری که تحولات انقلاب الجزایر را دنبال می‌کرده است!
🔹گمان نمی‌کنم حتی سال‌های 30 و 31 در دولت ملی دکتر مصدق هم چنین بوده باشد چون رسانه‌های ارتباطی محدود به رادیو و روزنامه بود و ایران آن زمان با بعد قابل قیاس نیست. در اوایل دهۀ 50 خورشیدی بود که ایران، مدرن شد و در اقتصاد و صنعت و فرهنگ جهش کرد و طبقۀ متوسط به معنای دهه 50 هنوز در دهه 30 شکل نگرفته بود و بافت غالب ایران روستایی بود. 58 اما سال مانور طبقۀ متوسط بود. آرمان‌خواهیِ طبقه تحصیل‌کرده و آزادی‌خواه. شوخی نبود در هر جمعی سخن از ایده و اندیشۀ اجتماعی بود و جامعه مثل امروز این قدر اتمیزه و مأیوس نشده نبود
🔹سال 58 در این مملکت اتفاقاتی رخ داد که در تاریخ ایران بی‌سابقه است. برای اولین بار همه‌پرسی تغییر رژیم سیاسی برگزار شد. چند ماه بعد رفراندوم قانون اساسی و قبل از آن انتخابات نمایندگان مجلس بررسی پیش‌نویس آن و نیز انتخابات مجلس شورای ملی که بعدا نام آن اسلامی شد.
🔹در این سال احمد شاملو هر هفته یک مجله منتشر می‌کرد بی آن‌که امتیازی برای آن دریافت کرده باشد. همه گروه‌های سیاسی با هر تفکری دفتر و نشریه داشتند. چند ماه از پیروزی انقلاب گذشته و قیمت دلار همچنان هفت تومان بود! نخست‌وزیر مملکت -بازرگان- با روحیه طنز مستقیم به مردم گزارش می‌داد و مثل حالا نیاز به صحنه‌آرایی نبود. هنوز یاد نگرفته بودند و افتخار کند که سر ماه حقوق دادیم. بازرگان از بی پولی دولت می گفت و از انتقاد از شخص رهبری انقلاب با آن کاریزما و اتوریته و نفوذ هم ابا نداشت و حتی یک بار گفت: “آقا! شما هم که ما را کلافه کردید با این سفارش آب و برق مجانی. مگر می‌شود مجانی خدمات داد؟”
🔹سال 58 سال جمعه‌هایی با نمازهای باشکوه است. 6 روز هفته روشن‌فکران در دانشگاه مانور می‌دادند و جمعه روز مانور مذهبی‌ها در همان نماز‌جمعه بود. نگاه به حالا نکنید که پنج‌شش هزار نفر پشت سر آقای کاظم صدیقی در نماز جمعه حاضر می‌شوند. گاه دو میلیون نفر در تهران 4 میلیونی پشت سر آقای طالقانی نماز می‌خواندند
🔹در مجلس اول که بدون نظارت استصوابی تشکیل شد نیمی از نمایندگان منتخب مردم با آرای بالا و در رقابت با چپ‌ها و مجاهدین و روشن‌فکران عرفی، روحانی (‌معمم) بودند. بیش از 150 نفر از 270 نماینده در حالی که هر چه نظارت استصوابی بیشتر شد شمار آنان هم کمتر شد
🔹در همان انتخابات ریاست جمهوری به جز هواداران مجاهدین خلق که از حذف مسعود رجوی سرخورده شده بودند بقیه نامزدی داشتند. یکی به بنی‌صدر رأی می‌داد و دیگری به مدنی و سومی به حبیبی و آرای قطب‌زاده با آن همه سر و صدا رقت‌آور بود.
🔹در سال 58 دلار 7 تومان بود حتی یکی دو ماه بعد از اشغال سفارت. قیمت یک آپارتمان دو خوابه در خیابان گاندی تهران 500 هزار تومان بود که 300 هزار تومان آن را اگر 30 هزار تومان سپرده گذاشته بودید وام می گرفتید! قیمت تور 12 روزه لندن در سال 58 و بعد از پیروزی انقلاب نه در عهد محمد رضاشاه 7000 تومان بود. معادل حقوق یک ماه یک مهندس تازه استخدام شده و دو برابر یک معلم ساده. قیمت انواع سکه هم در بازار تهران در سال 58 این گونه بود: ربع پهلوی 300 تومان، نیم پهلوی 600 تومان و یک بهار آزادی 1500 تومان. (یعنی کمی بیش از حداقل دستمزد ماهانه کارگر).
🔹سال 58 سال آزادی مطلق است که البته معلوم بود نمی‌پاید ولی هر چه بود تجربه منحصر‌به‌فردی بود. 58 آن قدر آزاد بود که باورتان نمی‌شود حتی گوگوش هم در بهار آن سال در برخی جاها می‌خوانده است! در روزنامه هم آگهی می دادند.
🔹قاعدتا باورتان نمی‌شود اگر بگویم گویندۀ زن برنامه‌های نوروز 58 تلویزیون خانمی بی‌حجاب و البته پوشیده و آرایش‌ناکرده بود. غرض مطلقا ارزش‌گذاری نیست و افسوس و اینها نیست یا این که حیف شد یا نشد. نفی جوهره و اسلامیت انقلاب هم نیست. غرض اشاره به فراگیری داستان و توصیف آن شرایط است. حالا اسم آن را می‌خواهید سرخوشی و بی‌خبری از آینده بگذارید یا هر چیز دیگر مختارید ولی 58 این‌گونه بود.

دیدگاهتان را بنویسید