هر وقت صدای دخترمو گوش میدم که می‌گفت ده بیست نفری ریختید سرش زدینش دستشو با بند محکم بستید جوری که خون تو رگش بند اومد گاز اشک‌آور زدید رو صورتش بیشتر داغون میشم حتی اسم حیوون نمیشه رو شما گذاشت به صورت این بچه نگاه کنید اینقدر ترس داشت حتما بعدش کلی به خودتون افتخار کردید!

دیدگاهتان را بنویسید