🔹حمله روسیه به اوکراین به عنوان دروازه شرقی اروپا مجموعه کشورهای اروپایی و ناتو را در یک جبهه به صف کرد تا شدت وابستگی امنیت دو قاره اروپا و آمریکا را روشن نماید، این جنگ تقویت روابط امنیتی و حتی بستگی امنیت دو قطب اقتصادی (آمریکا و اتحادیه اروپا) را به دنبال داشت.
🔹روسیه در نقش معارض نظم و امنیت موجود ظاهر شد و ائتلاف ناتو با اوکراین جبهه دفاع را تشکیل داد.
🔹در این تحولات حکومت ایران که طبق قواعد عقلی و سیاسی میتوانست و میبایست ضمن ایفای نقش مثبت در کنترل بحران با هوشمندی در فرصت تیرگی روابط روسیه و غرب به دنبال تامین حداکثری منافع ملی میرفت راه صلاح را به نفع پوتین رها کرد و آشکارا راه غلط را انتخاب و پشت جبهه پوتین ایستاد.
🔹حمایت از آغاز کننده جنگ علیه اروپا از دو جهت غلط بود نخست آنکه پوتین بختی برای پیروزی ندارد و دوم مشارکت در حمله به امنیت اروپا به راحتی میتواند در نظام بینالملل دردسرساز و پرهزینه باشد.
🔹از سوی دیگر و در جبهه یمن غرب با همکاری اعراب و اسراییل بر شدت کنترل دریای پارس و عمان افزوده و در حال تامین مدارک علیه مداخله ایران در بحران هستند.
🔹در باتلاق سوریه نیز رفتار ایران بزرگترین هزینه و کمترین فایده را تا کنون دنبال کرده است و از مرزهای سوریه تا فرودگاه مرکزی آن کشور اهداف ایرانی زیر آتش مستقیم اسراییل قرار دارند و همزمان هزینههای سیاسی آن دامن ایران را گرفته است و مایه اصلی اتحاد اعراب و اسراییل شده است.
شرایط لبنان و فلسطین و حتی وضعیت عراق نیز جز هزینه سازی برای ایران پیآمدی نداشتهاند.
👈نتیجه:
در همه جبهههای اوکراین و یمن تا سوریه و …. مشارکت ایران در جهت عکس منافع و مصالح ملی پیشرفته است و میرود تا مقدمات اجماع جهانی علیه ایران را فراهم کند.
اروپا مشارکت در حمله به اوکراین را جنگ علیه خود تلقی میکند و اعراب و اسراییل نیز مشارکت ایران در جنگ یمن و سوریه را مایه اتحاد خود میشناسند، ناتو، اتحادیه اروپا، اسراییل و اعراب منطقه همزمان ایران را معارض امنیت خود میدانند و با همراهی آمریکا در مسیر اتحاد علیه ایران پیش میروند!