برای بسیاری از ما در هلند، این روزها به معنای جشن و شادی و گذراندن وقت با خانواده و دوستان است. دقیقاً به همین دلیل من به کسانی که حسی غیر از این را دارند فکر میکنم.
فکر من به ویژه به مردمان شجاع ایران
مشغول است که این روزها را در ترس، نگرانی، و اندوه میگذرانند. به معترضانی که تنها به دلیل مبارزه برای حقوق اولیهی خود و علیه خشونت حکومت (جمهوری اسلامی) سخن گفتهاند و زندانی هستند. به خانوادهها و دوستان زندانیان که در حین نگرانی در تلاشاند با عزیز بازداشتی خود تماس بگیرند اما نتوانستهاند. به دهها معترض محکوم به اعدام فکر میکنم که هماکنون دو نفر از آنها به نامهای محسن شکاری و مجیدرضا رهنورد اعدام شدهاند.
دانشجویان دانشگاه تهران روی پلاکاردی که به چوبهدار چسبانده شده بود در مورد اعدامها نوشته بودند:
«امید را نمیتوان اعدام کرد».
قدرت این جمله بیش از هر نیروی سرکوبی است.
اعدامهای ترسناک، و خشونت عمیقاً مرا تحت تأثیر قرار میدهد. مهاجران ایرانی در هلند به درستی نگران سرنوشت دوستان و خانواده خود در ایران هستند. من این نگرانیها، و همچنین خشمی که با خواندن پیامها یا دیدن تصاویری از سرکوب اعتراضهای ایران هست را احساس میکنم.
به همین دلیل من اخیراً سفیر جمهوریاسلامی را به وزارتخانه احضار کردم و از حکومت جمهوریاسلامی خواستم که به سرکوب پایان دهد. من این محکوم کردن را در هرجایی که باشد ادامه میدهم.
جامعه جهانی از جمله هلند نمیتواند و نباید از آنچه در ایران می گذرد چشمپوشی کند. ما باید هر کاری که میتوانیم برای کمک به پایان دادنِ نقض حقوق بشر انجام دهیم و بنابراین فشار دیپلماتیک را بر رژیم حفظ خواهیم کرد.
اگرچه رژیم جمهوری اسلامی به سرکوب وحشیانه ادامه میدهد اما نباید امید خود را از دست داد. تا زمانی که سرکوب باشد نباید سکوت کنیم. باید به حرف زدن ادامه داد: برای مهسا امینی، محسن شکاری، مجیدرضا رهنورد و همه کسانی که جرات انتخاب امید و زندگی آزاد را دارند.