اسکندر پس از حمله به ایران مستأصل بود.از مشاوران خود پرسید که چگونه بر مردمی که از مردم من بیشتر میفهمند حکومت کنم؟
یکی از مشاوران می گوید: کتاب هایشان را بسوزان، خردمندانشان را بکش.
اما او مشاور جوان و باهوشی داشت که پاسخ داد: نیازی به چنین کاری نیست. از میان مردم آن سرزمین، آنها را که نمیفهمند و کم سوادند به کارهای بزرگ بگمار. آنها که میفهمند و باسوادند به کارهای کوچک و پست بگمار.
بیسوادها و نفهمها همیشه شکرگزار تو خواهند بود و هیچگاه توانایی طغیان نخواهند داشت. فهمیدهها و با سوادها هم یا به سرزمینهای دیگر کوچ میکنند یا خسته و سرخورده، عمر خود را تا لحظه مرگ، در گوشهای از آن سرزمین در انزوا سپری خواهند کرد…