به گزارش CNN فارسی ، برای یافتن ریشه های فرایند هک باید به موسسه فناوری ماساچوست (MIT) سفر کنیم؛ جایی که برای اولینبار در دهه ۱۹۵۰ و ۶۰ میلادی از عبارت «هک» برای توصیف راهحلهای ظریف و زیبا جهت حل مسائل، استفاده شد. در واقع بیشتر این هکها، شوخیهای سیاسی بودند؛ اما به مرور زمان شاهد تلفیق این عبارت با پایههای برنامه نویسی کامپیوتری مدرن در نقاط مختلف دنیا بودیم.
هک به معنای امروزی خود از سال ۱۹۷۰ محبوبیت پیدا کرد. در آن زمان رایانههای مرکزی توسط مراکز و سازمانهای دولتی و نظامی مورد استفاده قرار میگرفت و امنیت به یکی از دغدغههای مدیران چنین نهادهایی تبدیل شده بود. در سال ۱۹۷۱، نیروی هوایی ایالات متحده برای اولین بار یک تست نفوذ روی سیستمهای خود صورت داد که موجب شکلگیری مفهوم Tiger Teams (گروه سیکاکا) شد که به مجموعهای از کارشناسان گفته میشود که برای حل مشکلات فنی در کنار یکدیگر جمع میشوند.
نشریه نیویورک تایمز در سال ۱۹۸۰ هکرها را به صورت زیر توصیف کرد:
متخصصین فنی با مهارت بالا، به طور معمول جوان، آشنا با برنامهنویسی کامپیوتری که سعی دارند به طرز عجیبی لایههای امنیتی سیستمهای رایانهای را دور بزنند و به دنبال محدودیتها و پتانسیلهای ماشینها میگردند.
از اولین گروههای هکری میتوان به ۴۱۴s اشاره کرد که متشکل از شش نوجوان اهل شهر میلواکی در ایالت ویسکانسین بود و در بازه بین سالهای ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۳ توانست با استفاده از کامپیوترهای شخصی ارزان قیمت، مودمهای آنالوگ و روشهای ساده هک رمز عبور به نهادهای دولتی مختلفی از جمله بانکها و کتابخانهها نفوذ کند.
در سال ۱۹۸۲ گروههایی مانند Legion of Doom و Masters of Deception توانستند هک کامپیوتری را به عنوان یک خرده فرهنگ در جامعه گسترش دهند که مورد توجه رسانههای مختلف قرار گرفت و حتی مجلههای اختصاصی برای پوشش اخبار و موضوعات آن به چاپ رسید. یک سال بعد، یعنی در سال ۱۹۸۳، انتشار فیلم تخیلی بازیهای جنگی (WarGames) به کارگردانی جان بدهام موجب شد تا هکرها به عنوان افرادی باهوش، سرکش و نِرد که به دنبال تفریح هستند، در میان مردم شناخته شوند.
در طی دهه ۸۰ میلادی، افزایش تعداد رایانههای شخصی موجب شد تا احتمال شکلگیری حملات کامپیوتری افزایش پیدا کند. در پاسخ به همین مسئله، کنگره ایالات متحده اقدام به تصویب قانون سوء استفاده و کلاهبرداری کامپیوتری در سال ۱۹۸۶ کرد و در همان سال، برای اولینبار تعدادی از هکرها مورد محاکمه قضایی قرار گرفتند. با این حال پس از معرفی و توسعه اینترنت (وب جهانگستر) در دهه ۹۰ میلادی، جرایم سایبری مفهوم بسیار جدیتری نسبت به گذشته پیدا کرد.
هکرها نه تنها به آزمایش سیستمهای فناوری میپردازند؛ بلکه در سیستمهای قانونی و اخلاقی نیز سرک میکشند. امروزه هکرها به دو گروه عمده با اسامی «کلاه سفیدها» و «کلاه سیاهها» تقسیم میشوند. هکرهای کلاه سفید معتقد هستند که برای منافع غیر شرورانه اقدام به فعالیت میکنند و در صورت یافتن مشکلات امنیتی، صاحبان سیستمها را مطلع خواهند کرد. همچنین آنها معمولاً دست به خرابکاری و از بین بردن اطلاعات نمیزنند؛ اما گاهی اوقات ممکن است در چارچوب قانون، مهارتهای خود را برای کسب درآمد مورد استفاده قرار دهند.
در سوی دیگر هکرهای کلاه سیاه قرار گرفتهاند که الگوی خاصی پیرامون سرقت اطلاعات یا حذف دادهها را رعایت نمیکنند. چنین افراد یا گروههایی به طور معمول به قصد ایجاد آسیب در سیستمها یا کسب سود، حملات را سازماندهی میکنند و در فضای مجازی به نفوذهای خود افتخار میکنند. اگرچه اهداف هکرهای مختلف با یکدیگر تفاوت دارد؛ اما تقریباً همه آنها از دوران کودکی نسبت به فناوری علاقه زیادی از خودش نشان دادهاند و این موضوع میتواند وجه مشترک میان تمامی چنین افرادی باشد.
آرون سوارتس
«آرون سوارتس» (Aaron Swartz) در سال ۱۹۸۶ در شهر هایلند پارک ایالات ایلینوی متولد شد. او از دوران کودکی استعداد بالایی در زمینه برنامهنویسی از خود نشان داد و در سال ۱۹۹۹ موفق شد تا The Info Network را خلق کند؛ دایره المعارفی که توسط کاربران ایجاد شده بود و همین اثر توانست جایزه ArsDigita را برای او به ارمغان بیاورد.
سوارتس در ۱۴ سالگی توانست عضو گروهی شود که مسئولیت توسعه نسخه ابتدایی RSS را برعهده داشت. این استاندارد به کاربران و اپلیکیشنها کمک میکند تا به آپدیتهای وب سایتها دسترسی داشته باشند و زمینه را برای فعالیت مواردی مثل خبرخوانها جهت پایش سایتها و محتوای جدید آنها فراهم میکند.
پس از گذراندن یک سال در کالج استنفورد، سوارتس در برنامه تابستانی Y Combinator پذیرفته شد و در ابتدا روی Infogami فعالیت کرد که برای پشتیبانی از پروژه کتابخانه باز (مرتبط با بایگانی اینترنت) استفاده میشد. چندی بعد او شبکه اجتماعی ردیت را ساخت و با خرید آن از سوی شرکت کوندی نست، به یک میلیونر تبدیل شد.
او با استفاده از مهارتهای هکری خود در سال ۲۰۰۸ توانست ۲.۷ میلیون سند دادگاه فدرال که از طریق سامانه الکترونیک اسناد عمومی دادگاهها قابل دسترس بودند را دانلود کند. اگرچه دسترسی به این اسناد به صورت رایگان امکانپذیر است، اما ۱۰ سنت (۰.۱۰ دلار) به ازای دانلود هر صفحه از کاربر دریافت میشود و سوارتس با آپلود کردن تمامی اسناد، امکان دانلود رایگان آنها را فراهم نمود.
او در سال ۲۰۱۰ به عنوان دستیار پژوهشی در یکی از بخشهای تحقیقاتی دانشگاه هاروارد شروع به کار کرد. این موقعیت شغلی، دسترسی او به کتابخانه دیجیتال JSTOR را فراهم نمود که نسخههای قدیمی و جدید بسیاری از ژورنالهای آکادمیک و کتابهای علمی را درون خود جای داده است. در سپتامبر همان سال، تعداد زیادی درخواست دانلود از کتابخانه دیجیتال گفته شده توسط آیپی موسسه فناوری ماساچوست به ثبت رسید. درخواستها از سوی لپتاپ متصل به سوئیچ شبکه در یک اتاق ارسال شده بود. مسئولین دانشگاه با نصب دوربین نظارت ویدیویی در آن اتاق، متوجه شدند که سوارتس اقدام به ارسال درخواستهای دانلود کرده است.
چندی بعد کتابخانه دیجیتال JSTOR با سوارتس به توافقی دست یافت که طبق آن، او ملزم به بازگرداندن فایلهای دانلود شده بود. با این حال دفتر دادستانی ایالات متحده و موسسه فناوری ماساچوست به صورت جداگانه اقدامات حقوقی علیه او را ادامه دادند. نهایتاً وی در نزدیکی پردیس دانشگاه هاروارد در ژانویه ۲۰۱۱ دستگیر شد. از جمله اتهامات مطرح شده علیه او میتوان به ورود غیرقانونی و سرقت در مقیاس کلان اشاره کرد؛ در نتیجه حکم حداکثر ۳۵ سال زندان و ۱ میلیون دلار جریمه از سوی دادگاه انتظار میرفت. اگرچه در طی روند قضایی، به او پیشنهاد شد تا با قبول کردن اتهامات، تنها محکومیت ۶ ماهه در زندانی با سطح امنیتی پایین را دریافت کند.
آرون سوارتس هراس داشت که با قبول کردن پیشنهاد مطرح شده از سوی دادستانی، برچسب مجرم را از سوی جامعه دریافت کند و عرصه شغلی او برای همیشه به بنبست برسد؛ در نتیجه پیشنهاد گفته شده را رد کرد و در ژانویه ۲۰۱۳ اقدام به خودکشی نمود. در مراسم یادبود وی، تیم برنرز لی، مخترع وب جهانگستر، اقدام به سخنرانی کرد. همچنین در ادامه مشخص شد که کتابخانه JSTOR و موسسه فناوری ماساچوست از دادستانی درخواست کرده بودند تا تمامی اتهامات علیه او برداشته شود.
کوین پولسن
در شروع دهه ۹۰ میلادی، مسابقههای رادیویی در ایالات متحده از محبوبیت بسیار بالایی برخوردار بودند. ایستگاه رادیویی KISS FM در لس آنجلس اعلام کرده بود که به صد و دومین نفری که با آنها تماس بگیرد، یک دستگاه پورشه ۴۴ S2 رودستر هدیه میدهد. این فرد خوششانس «کوین پولسن» (Kevin Poulsen) نام داشت که با هک کردن خطوط تلفنی ایستگاه رادیویی مذکور توانسته بود در مسابقه برنده شود!
پولسن موفق شده بود تا کنترل تمامی ۲۵ خط تلفن ایستگاه رادیویی را بدست بگیرد و پس از تماس شماره ۱۰۱، تمامی خطوط را مسدود کرده بود تا امکان دریافت تماس جدیدی وجود نداشته باشد و خود به عنوان تماس گیرنده شماره ۱۰۲ در برنامه حضور پیدا کند. او همچنین شرکت Pacific Bell را نیز هک کرده بود که در زمینه ارائه خدمات مرتبط با خطوط تلفن فعالیت میکرد. رایانههای دولتی و نظامی از جمله رند کورپوریشن و آزمایشگاه تحقیقات نیروی دریایی ایالات متحده در واشنگتن دیسی از دیگر قربانیان وی بودند.
در هنگام دستگیری، پولسن فقط ۱۷ سال داشت و تنها مجازات در نظر گرفته شده برای او، عدم دسترسی به رایانه ردیوشک تحت مالکیت وی بود. حتی نهاد SRI، به عنوان پیمانکار مرتبط با دولت آمریکا، اقدام به استخدام پولسن برای اجرای تستهای نفوذ روی سیستمهای کامپیوتری با حقوق سالیانه ۳۵ هزار دلار کرد. همه چیز برای این نوجوان آمریکایی به خوبی پیش میرفت تا اینکه فردی به نام «جان اندرسون» از پرداخت به موقع اجاره واحد انباری خود امتناع کرد. صاحب انباری پس از باز کردن درب آن، بلافاصله با پلیس تماس گرفته بود؛ زیرا درون آن مواردی مثل ابزارهای باز کردن قفل، کارتهای خام شناسایی، گواهیهای تولد، تجهیزات مرتبط با خطوط تلفن، دفترچههای راهنما و برخی دیگر از تجهیزات وجود داشت.
پس از این اتفاق، پولسن از انظار عمومی ناپدید شد و در اکتبر سال ۱۹۹۰، نام او در برنامه تلویزیونی «رازهای حل نشده» مطرح شد. درحالی که اپراتورها در پشت تلفن مشغول به دریافت سرنخهایی از سوی مردم بودند، ناگهان تمامی خطوط قطع شد. وقتی که پلیس FBI به منزل خانوادگی پولسن در لس آنجلس مراجعه کرد، او طی اقدامی تمسخرآمیز از طریق تلفن با آنها تماس گرفت. پس از ردیابی، مشخص شد که مبداء تماس به شرکت Pacific Bell رسیده است.
البته پولسن نتوانست برای همیشه از چنگال قانون فرار کند و در سال ۱۹۹۱ پیدا و محاکمه شد. وی ۵ سال را در زندان سپری کرد و پس از آزادی، به عنوان یک ژورنالیست مشغول به کار شد و در سال ۲۰۰۵ به عنوان سردبیر ارشد نشریه Wired News انتخاب شد. از دیگر اقدامات پولسن میتوان به همکاری با آرون سوارتس و جیمز دولان (James Dolan) اشاره کرد که به طراحی و توسعه SecureDrop منتهی شد؛ پلتفرمی که برای ارتباط ایمن ژورنالیستها با منابع خود در نظر گرفته شده است. او همچنین در سال ۲۰۱۹ توانست عامل جعل ویدیوی منتسب به سخنگوی کاخ سفید را افشا کند.
مایکل کالس
پسر مافیا با نام واقعی «مایکل کالس» (Michael Calce) اولین کامپیوتر خود را در سن ۶ سالگی دریافت کرد. در سال ۲۰۰۰، وقتی تنها ۱۴ سال داشت، اقدام به اجرای یک حمله محرومیت از سرویس توزیع شده (DDoS) به یاهو کرد که در آن زمان به عنوان بزرگترین موتور جستجو در وب مطرح بود. او در ادامه توانست عملکرد سرویسهای بزرگ دیگری مانند eBay، آمازون و CNN را با اختلال همراه کند. همچنین اگرچه حمله اول او به دِل ناکام ماند، اما توانست در تلاشی دوباره، این سازنده مشهور قطعات الکترونیک را نیز به زانو درآورد. چندی بعد کالس مسئولیت حملات را برعهده گرفت و از آن زمان توجه پلیس FBI و پلیس کانادا به او جلب شد.
در سپتامبر ۲۰۰۱، دادگاه جوانان مونترال، مایکل کالس را به ۸ ماه حبس خانگی محکوم کرد که با ۱ سال عفو مشروط و محدودیت در دسترسی به اینترنت همراه بود. برخی از تحلیلگران، خسارتهای ناشی از حملات او را تا ۱.۲ میلیارد دلار تخمین میزنند، اما دادگاه کانادا این رقم را ۷.۵ میلیون دلار اعلام کرد. همچنین فعالیتهای کالس در فروپاشی Web 1.0 در اوایل دهه ۲۰۰۰ بیتاثیر نبود. او امروزه به عنوان یک هکر کلاه سفید به شرکتها کمک میکند تا مشکلات امنیتی محصولات و سیستمهای خود را برطرف نمایند. وی در سال ۲۰۰۸ کتابی تحت عنوان «پسر مافیا» نیز منتشر کرد.
متیو بیوان و ریچارد پرایس
«متیو بیوان» (Mathew Bevan) و «ریچارد پرایس» (Richard Pryce) هر دو نوجوان ساکن بریتانیا بودند که از طریق سامانه تابلوی اعلانات (BBS) یکدیگر را پیدا کردند. بیوان در ابتدا شیفته اسناد مرتبط با اشیاء ناشناس پرنده (UFO) بود و پس از دسترسی به برخی اسناد مرتبط با سرپوشهای رسانهای از سوی دولت و تئوریهای توطئه در وب سایت هکری دیگر، تصمیم گرفت تا حقیقت پنهان پیرامون این مسئله را کشف کند. در سوی دیگر پرایس تا آپریل ۱۹۹۴ موفق شده بود تا چندین ورود غیر مجاز کامپیوتری به پنتاگون، آزمایشگاه رُم در پایگاه نیروی هوایی گریفیز در نیویورک، ناسا و پایگاه هوایی رایت پترسون داشته باشد که مخزن فایلهای مرتبط با اشیاء ناشناس پرنده در آن قرار گرفته بود.
پرایس از طریق دسترسی به آزمایشگاه رُم، توانسته بود به رایانه مرتبط با موسسه تحقیقات اتمی کره نیز دست پیدا کند و پایگاه داده آنها را روی یک رایانه دیگر در پایگاه هوایی گریفیز دانلود کند. اگر کره شمالی در آن زمان متوجه میشد که نفوذی از سوی کامپیوترهای قرار گرفته در پایگاههای نیروی هوایی آمریکا صورت گرفته است، ممکن بود شاهد وقوع جنگ جهانی سوم باشیم؛ اما خوشبختانه مرکز اتمی اشاره شده در کره جنوبی قرار گرفته بود!
در نهایت ابتدا پرایس در سال ۱۹۹۴ در لندن دستگیر شد و دو سال بعد نیز بیوان در شهر کاردیف کشور ولز پیدا شد. در مارس ۱۹۹۶، پرایس به پرداخت ۱۲۰۰ پوند جریمه محکوم شد؛ درحالی که تمامی اتهامات علیه بیوان برداشته شد. بیوان به عنوان توسعهدهنده نرم افزار در شرکت نینتندو شروع به کار کرد و در ادامه توانست شرکت نرم افزاری خود را پایهگذاری کند.
آلبرت گونزالس
از «آلبرت گونزالس» (Albert Gonzalez) میتوان به عنوان نمونه کامل یک هکر کلاه سیاه نام برد که در نوجوانی، گروه ShadowCrew را تشکیل داد. این گروه توانست در جابهجایی اطلاعات بیش از ۱.۵ میلیون کارت اعتباری مسروقه نقش داشته باشد. همچنین ارائه اسناد جعلی شناسایی مانند پاسپورت، گواهینامه رانندگی، کارتهای تامین اجتماعی، گواهیهای تولد و کارتهای بیمه سلامت در لیست جرائم گروه مذکور دیده میشود. علاوه بر گونزالس، هکرهای دیگری از ایالات متحده، بلغارستان، بلاروس، کانادا، لهستان، سوئد، اوکراین و هلند نیز در جابهجایی دادهها نقش داشتند.
در نهایت گونزالس پس از دستگیری توانست با ارائه شواهد و مدارک به سرویس مخفی ایالات متحده، از محکومیت فرار کند. در حین همکاری وی با نهادهای امنیتی، به صورت جداگانه به شرکتهای تحت کنترل هلدینگ TJX نفوذ کرد و توانست اطلاعات بیش از ۴۵.۶ میلیون کارت اعتباری را به سرقت ببرد. دستگاههای قضایی توانستند مبلغ ۱.۶ میلیون دلار را از گونزالس بدست آورند و در مارس ۲۰۱۰ به ۲۰ سال زندان و رد مال محکوم شد. او در سال ۲۰۲۵ از زندان آزاد میشود.
جاناتان جیمز
در فاصله زمانی بین آگوست و اکتبر سال ۱۹۹۹، مقامات متوجه نفوذ به سیستمهای کامپیوتری نهادهای دولتی و خصوصی مختلفی از جمله آژانس کاهش تهدیدات دفاعی (DTRA) شدند که به عنوان زیرشاخهای از وزارت دفاع ایالات متحده فعالیت میکند. در میان اطلاعات به سرقت رفته، کد منبع ایستگاه بین المللی فضایی نیز قرار داشت که با استفاده از آن، میتوان دما و رطوبت ایستگاه را تنظیم کرد.
ردگیری منشاء حملات به شهر پاین کرست در ایالت فلوریدا ختم شد که «جاناتان جوزف جیمز» (Jonathan Joseph James) در آن زندگی میکرد. در ۲۶ ژانویه سال ۲۰۰۰ پلیس به خانه او یورش برد و این نوجوان کنجکاو را دستگیر کرد. پس از توافق با دادستانی مبنی بر اعلام گناهکاری، او تنها به ۷ ماه حبس خانگی و عفو مشروط پس از آن محکوم شد. البته در حین یکی از آزمایشهای مرسوم، اثرات مواد مخدر در خون جاناتان مشاهده گردید؛ در نتیجه عضو مشروط او لغو شد و مدت ۶ ماه را در زندانی در ایالت آلاباما گذراند.
در ژانویه ۲۰۰۸، پس از هک شدن TJX و سایر شرکتهای مرتبط با آن، نام مستعار J. J. در میان اسناد به چشم میخورد. اگرچه جاناتان جیمز ادعا داشت که هیچ ارتباطی با حملات صورت گرفته نداشته است، اما از ترس محاکمه دوباره دست به خودکشی زد. در یادداشت پیش از خودکشی او، گفته شده است که هیچ اعتقادی به عدالت در سیستم قضایی ندارد.
کوین میتنیک
«کوین میتنیک» (Kevin Mitnick) که دوران کودکی خود را در لس آنجلس گذرانده بود، همیشه از نحوه عملکرد چیزها شگفتزده میشد. کنجکاوی او باعث شد تا در دوران دبیرستان به سمت فناوری رادیویی تمایل پیدا کند و اتوبوسرانی لس آنجلس نیز توجه وی را جلب کرد. میتنیک متوجه شده بود که رانندههای اتوبوس از دستگاه پانچ برای علامتگذاری روی برگههای حمل و نقل عمومی استفاده میکنند. او یک راننده اتوبوس را قانع کرد تا برای کمک جهت انجام یک پروژه درسی، به وی محل خریداری دستگاه پانچ را بگوید.
در ادامه میتنیک به سراغ سطل زباله قرار گرفته در کنار اداره اتوبوسرانی رفت؛ محلی که در آن برگههای حمل و نقل بدون استفاده به عنوان زباله یافت میشود. او اکنون میتوانست بدون پرداخت پول و به لطف اتوبوس، به هر کجای شهر که میخواست، برود. کمی بعد شرکت ارائه خدمات تلفنی Pacific Bell او را مجذوب کرد و در سطلهای زباله به دنبال دفترچههای راهنمای مرتبط با تجهیزات این شرکت میگشت. گفته میشود که او توانست به فرماندهی دفاع هوافضای آمریکای شمالی (NORAD) نفوذ کند؛ اگرچه تمامی این اتهامات همیشه از سوی وی رد شده است. همین موضوع الهامبخش ساخت فیلم بازیهای جنگی در سال ۱۹۸۳ نیز بوده است.
در سال ۱۹۷۹ و زمانی که کوین میتنیک تنها ۱۶ سال داشت، توانست به سیستمهای شرکت دیجیتال اکویپمنت کورپوریشن نفوذ کند؛ شرکتی که از دهه ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۰ به عنوان یکی از غولهای صنعت کامپیوتر در جهان محسوب میشد. در نهایت سیستم عامل RSTS/E شرکت مذکور توسط او به سرقت رفت که به همین دلیل در سال ۱۹۸۸ به تحمل ۱۲ ماه زندان و گذراندن ۳ سال تحت نظر محکوم شد. پیش از آن که عفو مشروط سه ساله او به اتمام برسد، اقدام به هک کردن رایانههای شرکت Pacific Bell کرد و دستور بازداشت مجدد وی صادر شد.
میتنیک برای دو سال و نیم از چنگال قانون فرار کرد و در این مدت توانست سیستمهای شرکتهای متعددی را از طریق موبایلهای کلون شده، هک کند. در ۱۵ فوریه ۱۹۹۵، پلیس FBI موفق شد تا او را در آپارتمانی واقع در شهر رالی ایالت کارولینای شمالی دستگیر کند. کلاهبرداری الکترونیک، دستکاری ارتباطات سیمی و الکترونیک و دسترسی غیرمجاز به سیستمهای فدرال از اتهامات منسوب به او بوده است.
پس از دستگیری، میتنیک در توافق با دادستانی اعلام گناهکاری کرد و به ۵ سال زندان محکوم شد. البته پلیس FBI توانست قاضی پرونده را متقاعد کند که دسترسی او به تلفن میتواند نفوذ به فرماندهی دفاع هوافضای آمریکای شمالی را به همراه داشته باشد که در نهایت ممکن است به شروع یک جنگ هستهای ختم شود. البته خود او همیشه چنین احتمالی را رد کرده است و رسانهها را دلیل اصلی پدید آمدن ترس و واهمه پیرامون تواناییهای خود میداند؛ اما همین موضوع باعث شد تا ۸ ماه را در سلول انفرادی سپری کند.
در مصاحبه صورت گرفته از سوی CNN با میتنیک، وی اعلام کرده است که ادعای مطرح شده پیرامون هک کردن فرماندهی دفاع هوافضای آمریکای شمالی کاملاً نادرست است. او در همین رابطه میگوید:
بسیاری از موارد غیرواقعی با اتفاقات واقعی پیوند خورده بودند؛ برای مثال در زمانی که هکر بودم، اقدام به سرقت کدهای منبع از موتورولا و نوکیا کردم. این مسئله کاملاً حقیقت دارد، اما بسیاری از اتهامات مطرح شده صحت ندارند. اگر من فرماندهی دفاع هوافضای آمریکای شمالی را هک کرده بودم، قطعاً در دادگاه به انجام آن، متهم میشدم. من تنها به دلیل اعمال و رفتار خودم به دردسر افتادم، اما گزارش رسانهها باعث شد تا با من مثل یک تروریست (اسامه بن میتنیک!) رفتار شود.
در ژانویه سال ۲۰۰۰ شاهد آزادی میتنیک از زندان بودیم. او به یک مشاور در زمینه امنیت کامپیوتری تبدیل گشت و توانست شرکت خود را پایهگذاری کند. در سال ۲۰۰۲ کتابی در رابطه با نفوذهای خود تحت عنوان «هنر فریب» منتشر کرد. همچنین کتاب دیگری پیرامون نحوه تعقیب و دستگیری او توسط جان مارکوف از نیویورک تایمز و سوتومو شیمومورا نوشته شده که فیلم Track Down در سال ۲۰۰۰ از روی آن ساخته شده است.