به گزارش CNN فارسی، ابراهیم رئیسی، رییسجمهور ایران، ۱۵ روز مانده به سال نو، دستور داد که فقر مطلق در ایران، تا پیش از سال ۱۴۰۱ ریشهکن شود. پس از چرخش سال و ورود به سال ۱۴۰۱، رییس جمهور این بار تاکید کرد که تا پایان سال ۱۴۰۱، فقر مطلق باید در ایران ریشه کن شود./خط مطلق فقر
اما او اولین رییس جمهور ایران نیست که چنین طرحی در سر دارد. پیش از او، حسن روحانی، رییس دولتهای یازدهم و دوازدهم در ایران، در تابستان سال ۱۳۹۶ و در مراسم تنفیذ خود وعده داده بود که تا پایان دولت دوازدهم (یعنی تا سال ۱۴۰۰)، فقر مطلق در ایران ریشه کن خواهد شد. اما منظور دو رییس جمهور ایران چه بوده است؟ آیا حسن روحانی موفق شد فقر مطلق را ریشه کن کند و اگر نه، آیا ابراهیم رئیسی میتواند چنین کند؟
دو ایران: پیش از ۱۳۹۶ و پس از ۱۳۹۶
حسن روحانی در تابستان سال ۱۳۹۶ وعده رفع فقر مطلق را داد، یعنی همان سالی که در دی ماهش، یکی از گستردهترین اعتراضات سراسری در تاریخ ایران شکل گرفت. برخی از چهرههای منتسب به دولت روحانی معتقد بودند جرقه اعتراضات را مخالفان سیاسی روحانی زده اند، اما چه این طور بوده باشد و چه نه، آن رخدادها جرقه خروج آمریکا از برجام و تحریم ایران تحت استراتژی «فشار حداکثری» را زدند.
اما اینها چه ارتباطی به فقر دارند؟ ماجرا ساده است: تحریمها افزایش قیمت ارزهای خارجی در ایران را رقم زدند و به این ترتیب، ایرانیها به صورت «مطلق» در مقابل شهروندان سایر کشورهای جهانی فقیر شدند. این ماجرا هنوز هم ادامه دارد.
توضیح اینکه فقر را در جهان با یک شاخص عینی میسنجند و به همین دلیل تفاوتی نمیکند که در مورد فقر در ایران سخن میگوییم یا فقر در فرانسه یا هند.
مطابق تعاریفی که برنامه توسعه سازمان ملل متحد (United Nations Development Programme) از «فقر» و «فقر مطلق» در سطح جهان به دست میدهد، درآمد روزانه کمتر از ۱.۹ دلار آمریکا به ازای هر فرد، برابر با قرارگرفتن فرد در زیر «خط فقر مطلق» (Extreme poverty) قلمداد میشود.
نرخ دلار در بازار آزاد ایران در سال ۱۳۹۶ حدود ۴ هزار تومان بود و بر این اساس، در آن سال هر شهروند ایرانی که ماهانه کمتر از ۵۷ دلار، یا ماهانه کمتر از ۲۲۸ هزار تومان درآمد میداشت، زیر خط «فقر مطلق» زندگی میکرد.
همان زمان، «شاخص توسعه جهانی» که توسط بانک جهانی (The World Bank) تهیه شده بود، نشان میداد که حدود ۰.۰۸ درصد از جمعیت ایران، یا چیزی در حدود ۶۵۰ هزار نفر زیر خط «فقر مطلق» زندگی میکردند.
با در نظر گرفتن درآمد روزانه کمتر از ۳.۱ دلار به ازای هر فرد، که خط «فقر نسبی» را نشان میداد، جمعیت فقرای ایران (در مجموع زیر خط «فقر مطلق» و زیر خط «فقر نسبی») به حدود ۰.۶۶ درصد از جمعیت کشور میرسید.
در واقع، در تابستان سال ۱۳۹۶ خورشیدی، در مجموع حدود ۵.۳ میلیون نفر در ایران فقیر به حساب میآمدند و وعده دولت روحانی، تنها و تنها این بود که حدود ۶۵۰ هزار نفری را که زیر خط «فقر مطلق» زندگی میکردند، تا پایان ۴ سال ریاست جمهوری اش، از زیر آن خط بیرون بکشد.
حالا، اما وضعیت فرق میکند: بر اساس آمارهای رسمی (از جمله آماری که سازمان تامین اجتماعی تهیه کرده) دستکم ۳۰ درصد از جمعیت ایران، اکنون زیر «خط فقر» زندگی میکنند. آمارهای غیررسمی، اما میگویند که این بخش از جمعیت ایران به ۵۰ درصد از کل جمعیت کشور میرسد، یعنی چیزی در حدود ۴۲ میلیون نفر ایرانی.
حداقل بگیران ایرانی، هنوز هم زیر خط «فقر مطلق»
اما با تغییر نرخ دلار در بازار آزاد ایران، وضعیت بدتر شده است، چرا که شاخص مورد اشاره (تهیه شده توسط سازمان ملل متحد)، قید «مطلق» را با خود یدک میکشد. به این ترتیب، با احتساب دلار ۳۰ هزار تومانی، هر ایرانی که روزانه کمتر از ۵۷ هزار تومان و ماهانه کمتر از یک میلیون و ۷۰۰ هزار تومان درآمد داشته باشد، زیر خط «فقر مطلق» قرار دارد.
برای یک خانوار ۴ نفره، این عدد برابر خواهد بود با درآمد ماهانه ۶ میلیون و ۸۰۰ هزار تومانی و در واقع، فرقی نمیکند که شما یک ایرانی باشید یا یک هندی، چرا که اگر کمتر از ۱.۹ دلار در روز درآمد دارید، در واقع زیر خط «فقر مطلق» هستید.
نگران کنندهتر اینکه با توجه به تورم جهانی و حتی افت ارزش دلار در جهان، شاخصهای سازمان ملل متحد از سال ۲۰۱۵ میلادی به این سو هم تغییر کرده اند و در سال ۲۰۲۰ میلادی، مرز ۱.۹ دلار در هر روز، به ۲.۱۹ دلار در هر روز افزایش پیدا کرده است.
در واقع، اکنون هر ایرانی که با احتساب دلار ۳۰ هزار تومانی، روزانه کمتر از ۶۵ هزار تومان و ماهانه کمتر از حدود یک میلیون و ۹۰۰ هزار تومان درآمد داشته باشد، زیر خط «فقر مطلق» قرار میگیرد. برای یک خانوار ۴ نفره، این مرز به ماهانه حدود ۷ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان میرسد.
بنابراین، حتی با فرض افزایش حداقل دستمزد کارگران بدون سابقه ایرانی که متاهل باشند و دو فرزند هم داشته باشند، این کارگران و خانواده آنها هنوز هم زیر خط «فقر مطلق» زندگی میکنند.
بر اساس اعداد اعلام شده، چنین کارگرانی در سال ۱۴۰۱ خورشیدی باید دست کم ماهانه ۶ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان حقوق و مزایا بگیرند (مجموع دریافتی) و به این ترتیب، چنین کارگرانی هنوز هم یک میلیون و ۱۰۰ هزار تومان زیر خط «فقر مطلق» هستند.
در این نوشتار، برای سهولت در مقایسه آماری با استفاده از آمارهای موجود، ما همان شاخص ۱.۹ دلار در روز را مدنظر قرار داده ایم. اما حتی با این شاخص هم یک خانواده کارگری ۴ نفره ایرانی و حداقل بگیر با یک نفر فردِ شاغل، دقیقا در مرز خط «فقر مطلق» است.
آمارهای به شدت تکان دهنده
به این ترتیب، میتوان وضعیت آماری تعداد فقرا در سال ۱۳۹۶ (زمانی که حسن روحانی وعده رفع فقر مطلق داده بود) را با امروز در سال ۱۴۰۱ (زمانی که ابراهیم رئیسی وعده رفع فقر مطلق میدهد)، با یکدیگر مقایسه کرد.
بر این اساس، امروز بین ۲۷ تا ۴۲ میلیون نفر ایرانی (بین ۳۰ تا ۵۰ درصد از کل جمعیت ایران) به اذعان آمارهای رسمی و غیررسمی، زیر خط فقر (البته «فقر نسبی») قرار دارند. این جمعیت، در سال ۱۳۹۶ خورشیدی حدود ۵.۳ میلیون نفر بود و در واقع اکنون ۵ تا ۸ برابر شده است.
اما فقری که امروز تجربه میکنیم نه فقط امروزِ ما که فردای ما را هم نابود خواهد کرد. اکنون سالها است که بررسیهای اقتصاددانان و جامعه شناسان، تاثیرات عجیب و غریب فقر بر انسانها را هویدا کرده و این تاثیرات تکان دهنده هستند.
به عنوان نمونه، بررسیهای علمی نشان میدهند که فقر موجب افزایش مصرف شیرینی (قند و شکر) در میان افراد میشود و احتمال ابتلا به دیابت نوع ۲ را در آنها افزایش میدهد. از یک نظر، این حتی بدیهی به نظر میرسد: فقرا ناچارند انرژی و کالری مورد نیازشان را ارزانتر تهیه کنند و قند و شکر، ارزانتر از پروتئین و ویتامین است.
فقرا، باز هم فقیرتر میشوند
فقر دسترسی کودکان به آموزش را هم کاهش میدهد و کودکان فقیر، در آینده خانوادههای فقیری تشکیل میدهند که به نوبه خود فرزندانی فقیر خواهند داشت. نام این پدیده «چرخه فقر» (Cycle of poverty) یا «تله فقر» (Poverty trap) است.
به عبارت ساده، خانواده فقیر در دام فقر میافتد و نمیتواند بیرون بیاید، چرا که ممکن است وامهای بگیرد که از بازپرداخت آنها ناتوان باشد؛ به این ترتیب مجبور به نزول پول شود؛ به دلیل جرایم مالی سر از زندان در بیاورد و الی آخر. (داستان فیلم اخیر اصغر فرهادی، «قهرمان» بیش و کم به همین موضوع اشاره میکند.)
فقرا بیشتر طلاق میگیرند؛ بیشتر در معرض خشونت هستند و در محلاتی زندگی میکنند که احتمال بروز درگیریهای منجر به جراحت هایِ شدید در آنها بالاتر است. برخی پژوهشهای داخلی، حتی نشان میدهند که فقر در ایران «زنانه» شده است. به این ترتیب، مادرانی ممکن است بچه دار شوند که فقر را تجربه کرده اند و این فقر به فرزندان آنها هم منتقل خواهد شد.
اما این فهرستِ شوم را میتوان همین طور ادامه داد: فقرا در طولانی مدت کوتاه قد میشوند. به همین دلیل، عجیب نیست که میانگین قد مردان در کشوری مانند «هلند» به حدود ۱۸۳ سانتیمتر، در «ایران» به حدود ۱۷۵ سانتیمتر و در کشوری مانند «یمن» به ۱۶۴ سانتیمتر میرسد.
خودِ این اعداد، حاصل شاخصههای رفاه در دهههای گذشته در این کشورها بوده اند و وضعیت امروز، اعدادِ فردا را پدید میآورد. بنابراین، تعجب نکنید اگر میانگین قد ایرانیها در یک دهه آینده، اندکی کاهش پیدا کند.