به گزارش CNN فارسی ؛ در اساطیر یونان، کوه ٱلمپ جایگاه دوازده(در برخی روایتها سیزده) خدایی است که پس از پیروزی بر تیتانها، در آنجا حکمرانی میکردند. نمادی از یک تیم فوتبال و یک مربی یا اندیشه حاکم بر آن. آن قله اکنون در تسخیر قرمزها است. خدایگان اساطیری ساکن کوه المپ که انگار پس از غلبه بر تیتانها اکنون بیدغدغه و بیرقیب، در قلهای زیست میکنند که با آسمان تماس دارد.
کوه المپ به عنوان محل نبرد ایزدان و تیتانها بود و بعدا محل استقرار این ایزدان پیروز قرار گرفت. ایزدانی که به نقاط دور سفر میکردند ولی در نهایت به کوه المپ بازمیگشتند. حالا پرسپولیس و جایگاه بیبدیلش در تاریخ لیگ برتر فوتبال ایران را میتوان یک جایگاه اسطورهای دانست. یک جایگاه اساطیری با یازده بازیکن و یک مربی که مهم نیست چه کسی در آن هر کدام از دوازده جایگاه، قرار میگیرد که مهم آن دوازده جایگاهی است که انگار به ایزدان همیشه برنده عطا شده است.
مهم نیست برانکو باشی یا یحیی گل محمدی، بیرانوند باشی یا لک، شیری باشی یا رضائیان، شجاع یا فرجی، عبدی باشی یا طارمی، مسلمان باشی یا پهلوان، احمدزاده یا ترابی، آقایی باشی یا شایان مصلح یا محمد انصاری و … مهم این است که وقتی پیراهن این تیم را به تن میکنی دیگر یک وجهه و شأن اساطیری نصیبت میشود که با آن در قله فوتبال ایران میایستی. حالا پرسپولیس در فوتبال ایران فراتر از یک باشگاه پر هوادار است.
باشگاهی که انگار با جادویی سورئالیستی، از دل رمانهای گابریل گارسیامارکز بیرون آمده و تقدیر و سرنوشت را سال به سال،بازسازی میکند که سرنوشت همان قهرمانی است و پنج سال هم در فوتبال خود عمری است بس دراز. آن هم وقتی بدانی که فقط سه بازیکن در جشن هر پنج قهرمانی حضور داشتهاند. آن هم وقتی بدانی که ستارههای اولین قهرمانی هر کدام به سویی رفتهاند.
قرمزها در دهه شصت و در شرایطی که لیگی سراسری و کشوری وجود نداشت، پنج سال پیاپی قهرمان باشگاههای تهران شدند و در دهه هفتاد هم اگر یک سال وقفه در حضورشان پیش نمیآمد احتمالا پنج قهرمانی پیاپی در لیگ آزادگان کسب میکردند.
اما این پنج قهرمانی پیاپی در لیگ برتر، چیزی فراتر از موفقیتهای دهه شصت و هفتاد بود. در دهه شصت پرسپولیس نهایتا با بیست بازی در یک فصل قهرمان میشد. قهرمان شدن در فضایی که دیگر نمیتوان علی پروین بود تا بازیکن رقیب روی پایت تکل نرود و داور از تو حساب ببرد یا امیر عابدینی بود که به راحتی قرمز را به تن عابدزاده و دایی و باقری و مهدویکیا و کریمی بپوشانی، کار سادهای نیست چه برسد به پنج قهرمانی پیاپی. آن هم در حضور رقبایی که هر فصل را با امید به زیر کشیدن تو، آغاز میکنند نه رقبایی از جنس دهه شصت و هفتاد که قبل از ورود به زمین دو گل عقب بودند.
اینجاست که جایگاه اساطیری این پرسپولیس پنج سال آخر قرن چهاردهم بیشتر مشخص میشود. پرسپولیسی که قبلا با دوازده نفر به فینال آسیا رفته بود و سرافراز برگشته بود و نشان داده بود که آدام همتی هم میتواند نقش وحید امیری را به دست گیرد و در جایگاه او بنشیند.
اما حالا فوتبال دیگر آن «قطبیت» آن دو دهه را ندارد و دیگر هر ستارهای با چراغ سبز سلطان چشمتیلهای پیراهن سرخ را با افتخار و اشتیاق به تن نمیکند و بیخیال پول نمیشود. دیگر فوتبال به سادگی و راحتی آن دو دهه نیست و ضعیفترین تیمها هم به خودباوری لازم برای بردن پرسپولیس رسیدهاند. این پنج قهرمانی چیزی فراتر از همه موفقیتهای پرسپولیس در تاریخ فوتبالش است. این قهرمانی پنجم باعث میشود تا پرسپولیس پنج سال آخر قرن چهاردهم شمسی، بهترین پرسپولیس تاریخ باشد. بدون هیچ بحث و بدون هیچ تردیدی.
پرسپولیس پنج سال اخیر، اساطیریتر و ماندگارتر و به یادماندنیتر از هر پرسپولیسی در تاریخ خواهد بود. از دل این پرسپولیس اسطورهها بیرون آمده و میآید. دیگر پروین و عابدزاده و پیوس و … تنها نیستند. حالا برانکو و یحیی و سیدجلال و نوراللهی هم داعیهدار به تن کردن ردای اساطیری باشگاه پرسپولیس هستند. که اگر دهه شصت، دهه قهرمانها و قهرمانیها و قهرمانپروری در فوتبال و جامعه ایران و دنیا بود، این پرسپولیس در جهانی تبدیل به قهرمانی اساطیری و همیشگی شده که دیگر به سختی قهرمانی زاده میشود که قهرمان بماند. که زمانه، زمانه دود شدن هر چیزی است که سخت و استوار است. اما این پرسپولیس سخت و استوار ماند.
توپ تانک فشفشه نوبت پیروزی ماست