به گزارش CNN فارسی ، مجموع شرایط منطق ماندن را برای بسیاری که میخواهند زندگی کنند سخت کرده است، نخبگان نمیخواهند برای زندگی بجنگند و دستان کسانی که پابند ایرانند مرتبا خالیتر میشود.
انواع حوادث و عملکردها و اوضاع معیشت و تنگ نظریها و محدودیتها و ابهام در آینده و خطاهای فاحش در برخورد با جامعه و خصوصا سمت و سوی سیاست به پایههای امید جوانان آسیب زده و زبان ما را الکن ساخته است.
اگر بگوییم برای ایران بمان پاسخ میشنویم مگر ایران برای همه ایرانیان است؟ وقتی بگوییم بمان تا ایران را بسازیم میگویند مگر میگذارند؟ نخبگان دلیل محکم برای رفتن اقامه میکنند که اگر بمانیم کسی تحویل مان نمیگیرد و با سالها تحصیل مجبور به مسافرکشی میشویم و جوان آسوپاس هم که از هیولای فقر میترسد همه زندگی خود و گاهی خانواده را میفروشد که برود و دنبال خوشبختی بگردد! بیکاری بیداد میکند و از آن بدتر عدم امنیت شغلی حتی شاغلان را به فکر رفتن میاندازد.
به نظر میرسد که مشکل اصلی در این رابطه عدم نگرانی متولیان و تصمیم گیران و سیاستگذاران از تشدید مهاجرتهاست. گاهی نه تنها چنین نگرانی مشاهده نمیشود که به صورت غیرمستقیم تشویق هم میکنند که هرکس اوضاع کنونی را نمیپسندد میتواند بار و بنهاش را بردارد و برود!
شاید عدهای چنین تصور میکنند که با مهاجرت جوانان و خصوصا تحصیلکردهها از مزاحمها کم میشود و کشور آنقدر نیرو و امکانات دارد که آقایان امور خود را بچرخانند و نیازی به مدعیان و متوقعان و کرامت جویان و احترام طلبان و حقوق خواهان نباشد! اما این نگاه اگر در کوتاه مدت برای حکمرانی آسان مفید باشد برای ایران و فرزندانش مهلک و ریشه سوز است.
کشور به همه اتباعش با هر عقیدهای نیازمند است و دیر یا زود خلأ نخبگان و سرمایههای انسانی آسیبهای وارده خود را نشان خواهد داد. این هنر حکومت است که از نیرو و فکر و سرمایه همه افراد جامعه برای ساختن ایران سود جوید و با حس وطندوستی روی همکاری و ابتکار و دلسوزی ایرانیان سرمایهگذاری کند. ملاک و معیار برای خدمت به کشور عقیده افراد نیست، یک خلبان، یک پزشک، یک مهندس، یک نویسنده، یک طبیعت دوست و یک کارگر میتواند و حق دارد با هر عقیدهای و فقط تعهد به کشور و امنیت و سر بلندیش تخصصش را تقدیم هموطنان خود کند و شاد و مطمئن و ایمن باشد.
این غم را کجا ببریم که مغزها و نخبگان ایرانی در حساسترین مراکز تحقیقاتی در ردههای بالای علمی دانش خود را تقدیم بیگانگان میکنند ولی مردم شان از هر جهت به دانش آنها نیازمندند؟ سرمایههای مالی عظیم ایرانیان برای دیگران کارآفرین و سازنده شده است در حالی که ایران ما هماکنون بیش از هر زمان دیگری میتوانست بهشت سرمایهگذاری داخلی و خارجی باشد.چه کسی مسوول این خسارتهای عظیم و غیرقابل جبران است؟