به گزارش CNN فارسی ، بانک جهانی (The World Bank) به تازگی تولید ناخالص داخلی (یا همان GDP) ایران را بر اساس نرخ ارز نیمایی (حدود ۲۲ هزار و ۸۰۰ تومان در زمان نگارش این متن) به روزرسانی کرده و به این ترتیب، تولید ناخالص داخلی ایران در سال ۲۰۲۰ میلادی را (سال ۱۳۹۹ خورشیدی) حدود ۱۹۱ میلیارد دلار برآورد است.
به این ترتیب، اقتصاد ایران که تا پیش از این ادعا میشد در زمره ۲۰ اقتصاد بزرگ دنیا است، اکنون دستکم ۳۰ رتبه تنزل پیدا کرده و ایران حالا ۵۱ امین اقتصاد بزرگ دنیا است. نکته اینکه بر اساس این محاسبات، اقتصاد ایران حالا از اقتصاد کشورهایی مانند امارات متحده عربی، پاکستان و بنگلادش کوچکتر شده است.
عددها مهم هستند!
تا سال ۱۳۸۴ خورشیدی، اقتصاد ایران و ترکیه هماندازه بودند. اما در حالی که اقتصاد ترکیه در ۱۶ سال گذشته، تقریبا ۲٫۳ برابر بزرگتر شده، اقتصاد ایران در همین بازه زمانی تقریبا در جا زده و اگر محاسبات اسمی (nominal) را در نظر بگیریم، ایران حتی پسرفت هم داشته است.
اقتصاد ایران در سال ۱۳۹۹ حدود ۱۹۱ میلیارد دلار کالا و خدمات تولید کرده است. در همان سال، اقتصاد ترکیه حدود ۷۲۰ میلیارد دلار (۴ برابر بیشتر از ایران) تولید داشته و عربستانسعودی هم با فاصله کمی از ترکیه، حدود ۷۰۰ میلیارد دلار تولید کالا و خدمات داشته است.
در سال ۱۳۹۹، اقتصاد پاکستان هم حدود ۲۶۳ میلیارد دلار (حدود ۳۷ درصد بیشتر از ایران) تولید کالا و خدمات داشته و عراق هم با تولید ۱۶۷ میلیارد دلاری، تنها ۳ پله پس از ایران در این ردهبندی قرار گرفته است. کشورهایی مانند ویتنام، کلمبیا، بنگلادش و آفریقایجنوبی هم در این ردهبندی بالاتر از ایران قرار دارند.
دلیل افت حیرتآور جایگاه اقتصاد ایران در مقایسه اقتصادهای جهانی واضح است: تا چند سال پیش، هر یک دلار آمریکا در محاسبات اقتصادی ایران ۳۷۰۰ تومان در نظر گرفته میشد (و بعد هم ۴۲۰۰ تومان)، اما حالا این محاسبات بر اساس نرخ «دلار نیمایی» به روز شدهاند و اگر نرخ دلار واقعی در بازار آزاد ایران را در نظر بگیریم، اقتصاد ایران از اقتصاد عراق هم کوچکتر میشود.
اما شیوه دوم برای مقایسه عملکرد اقتصاد کشورها با یکدیگر، استفاده از «شاخص برابری قدرت» (Purchasing Power Parity یا به اختصار PPP) است. در این شاخص، به جای استفاده از نرخ واقعی دلار، قدرت خرید هر یک دلار آمریکا در کشورها با یکدیگر مقایسه میشود.
مثلا، با یک دلار شما ممکن است در ترکیه بتوانید تنها ۲ بطری آب معدنی بخرید، اما با همین یک دلار در ایران، ۲۰ بطری آب معدنی میخرید. به این ترتیب، مقایسه دستمزدها، مخارج و به طور کلی اقتصاد ایران و ترکیه بر اساس نرخ واقعی دلار، منصفانه نیست. (برای محاسبه و مقایسه PPP در دو کشور، سبدی از کالاها در دو کشور را با هم مقایسه میکنند.)
جایگاه و اندازه اقتصاد ایران، اگر با استفاده از شاخص PPP سنجیده شود، اندکی بهبود پیدا میکند، اما هر چه باشد تردیدی در این نیست که ایران و ایرانیها یک سقوط آزاد اقتصادی را تجربه کردهاند و شواهد نشان میدهند که قرار نیست تا سالهای سال این جایگاه بهبودی را تجربه کند.
ایرانیها «به شدت» فقیر شدهاند
اما واقعیت، واقعیت است و آن را نمیتوان حتی با عددها، مقیاسها و آمارها هم لاپوشانی کرد. اگر تولید ناخالص داخلی کشورها را بر جمعیت آنها تقسیم کنیم، «سرانه تولید ناخالص داخلی» (GDP per capita) به دست میآید که در واقع معیاری است که نشان میدهد شهروندان یک کشور از نظر سطح درآمد و زندگی در چه جایگاهی قرار دارند.
جایگاه ایران در این زمینه، بر اساس محاسبات «بانک جهانی»، به شدت نگرانکننده شده و حالا ایران با کشورهایی همرده شده که مثال فقر در کتابهای اقتصادی هستند. «سرانه تولید ناخالص داخلی» در ایران در سال ۲۰۲۰ میلادی، حدود ۲ هزار و ۳۰۰ دلار محاسبه شده، یعنی تقریبا برابر با کشورهایی مانند «جزایر سلیمان»، «غنا»، «نیجریه» و «کنگو».
کشورهای مانند «تونس» (حدود ۳ هزار و ۳۰۰)، «جیبوتی» (۳ هزار و ۴۰۰ دلار) و «لیبی» (۳ هزار و ۷۰۰ دلار) همگی در این مقایسه چندین رتبه بالاتر از ایران قرار دارند. این در حالی است که «سرانه تولید ناخالص داخلی» برای شهروندان کشورهایی مانند «ترکیه» (حدود ۸ هزار و ۵۰۰ دلار)، »گرجستان» (۴ هزار و ۲۰۰ دلار) و حتی «لبنان» (حدود ۴ هزار و ۹۰۰ دلار)، حالا باید برای شهروندان ایرانی رشکبرانگیز باشد.
پتک واقعیت حالا روی سرِ ما ایرانیها فرود آمده است: ما آنقدر فقیر شدهایم که در مقایسه با شهروندان کشورهای اطرافمان چندین برابر کمتر قدرت خرید داریم و حالا باید با کشورهایی در قاره آفریقا مقایسه شویم. تکاندهندهتر اینکه بازگشت به وضعیت چند سالِ پیش، برای ایران میتواند دستکم دو دهه زمان ببرد.
آیا این محاسبات ممکن است ایراد داشته باشند؟
با این همه، به این شیوه از محاسبه تولید ناخالص داخلی و مقایسه اقتصاد کشورها با یکدیگر میتوان ایرادهایی هم وارد کرد. مهمترین نکته این است که بسیاری از کشورهایی که نام آنها در جداول «بانک جهانی» به چشم میخورد، به صورت بالقوه میتوانستند جایگاهی به مراتب پایینتر از جایگاه ایران داشته باشند، اما در هر حال در اصلِ موضوع تفاوتی ایجاد نمیشود. اما منظور چیست؟
«نرخ ارز» یا «نرخ برابری ارز» (Exchange rate) میتواند این موضوع را توضیح بدهد. «نرخ ارز» در واقع نشان میدهد که واحدهای پولی کشورهای مختلف، با چه قیمتهایی با یکدیگر قابل معامله هستند.
مثلا «نرخ ارز» در بازار آزاد ایران (در زمان نگارش این متن) حدود ۲۷ هزار تومان بوده و این بدان معنی است که هر یک دلار آمریکا در بازار آزاد ایران، ۲۷ هزار تومان قیمت دارد. با این همه، مشکل زمانی ایجاد میشود که برخی کشورها (و به طور دقیقتر، بانک مرکزی برخی کشورها) سعی میکنند نرخ ارز را ثابت نگه دارند و اجازه نوسان به آن ندهند.
در اقتصاد به این سیاست، سیاست «Pegged Exchange Rate» گفته میشود و این همان سیاستی است که دههها در اقتصاد ایران هم جریان داشته و اگر بحران ارزی در کار نبود، هنوز هم جریان داشت. بانکهای مرکزی کشورهایی که این سیاست را در پیش میگیرند، نرخ ارز را سرکوب میکنند، یعنی مثلا اجازه نمیدهند قیمت دلار از حدی بالاتر برود یا از حدی پایینتر بیاید و در عمده موارد، این نرخ روی یک عدد مشخص «قفل میشود» (مثل دلار ۴۲۰۰ تومانی یا پیش از آن، دلار ۱۰۰۰ تومانی).
مقایسه میان اقتصادهای مختلف زمانی غلطانداز میشود که بدانیم بسیاری از اقتصادهایی که از این شیوه استفاده میکنند، در واقع باید در ردهبندیهای اقتصادی جایگاه به مراتب بدتری از آنچه که اکنون دارند، داشته باشند. (ایران هم برای سالهای سال جایگاهی غلط انداز داشت.)
به عنوان نمونه، در جمهوریآذربایجان هر یک دلار آمریکا سالها است که معادل با ۱٫۷ «منات» (واحد پول این کشور) برابر در نظر گرفته میشود. در واقع، دولت آذربایجان این نرخ برابری ارزها را به صورت دستوری و مصنوعی و به کمک درآمدهای نفت و گاز در این سطح نگه داشته است. اگر نرخ ارز آزاد شود، اقتصاد جمهوریآذربایجان هم یک سقوط آزاد را در ردهبندیهایِ اینچنینی تجربه میکند.