به گزارش CNN فارسی، اکنون به نظر می‌رسد هدف پوتین چیزی کم‌تر از نابودی اوکراین نیست. او فکر می‌کند اوکراین یک “کشور واقعی” نیست. به نظر او اوکراین از هیچ “ایده دولتی” برخوردار نیست و تنها زمانی که بلشویک‌ها در سال ۱۹۲۲ میلادی اتحاد جماهیر شوروی را تشکیل دادند اوکراین عنوان دولت را از آنان دریافت کرد. او استدلال می‌کند که از نظر تاریخی، اوکراین همواره بخشی از روسیه بزرگ بوده است سرزمینی مرزی که از قلب مسکو در برابر نفوذ محافظت می‌کند و از دید او غرب اغلب از اوکراین به عنوان سکوی پرشی برای حمله به روسیه استفاده کرده است. به همین دلیل است که او باور دارد باید اوکراین را به عنوان یک کشور مستقل نابود کند. تئوری جهان روسی چیست؟

این ایده‌ها از کجا می‌آیند؟ زمانی که هشت سال پیش جنگ در اوکراین آغاز شد ایدئولوگ‌های اطراف پوتین ایده “جهان روسی” (Russkii mir) را برای توجیه حمله روسیه به کریمه مطرح کردند. این ایده یک مفهوم بی شکل است که تاکید دارد روسیه یک تمدن فرا سرزمینی است که ماموریت دارد ارتدوکس‌ها را متحد کند خواه اعضای آن روس، بلاروسی یا اوکراینی باشند. این مفهوم به معنای پان اسلاوی آن در قرن نوزدهم وجود داشت. با این وجود، پس از سال ۱۹۹۱ میلادی توسط کلیسای ارتدکس روسیه برای ترویج میراث معنوی آن نهاد از دوران کیوان روس به عنوان “نخستین دولت روسیه” و از قرن دهم میلادی به عنوان منبع مسیحیت روسیه باز تنظیم شد منبعی که اوکراین، بلاروس و روسیه معاصر همگی می‌توانند ادعای تبار خود را از آن داشته باشند.

برای کلیسا، ایده “جهان روسی” ابزاری برای اتحاد مجدد جوامع ارتدوکس در روسیه، اوکراین و بلاروس بود که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تکه تکه شده بودند. کلیسای ارتدکس از این ایده برای باز پس گیری کنترل کلیسای روسی در خارج از کشور توسط سر اسقف کلیسای ارتدکس در پاریس، لندن و نقاط دیگر استفاده کرد.

پوتین از این ایده به عنوان بازوی سیاست خارجی خود در سال ۲۰۱۲ میلادی استفاده کرد. او استدلال کرد که جهان روسی “خانواده”‌ای از اسلاوها، روس ها، اوکراینی‌ها و بلاروسی‌ها بوده که تاریخ، مذهب و میراث فرهنگی مشترکی از دوره کیوان روس داشتند. (کیوان روس امپراتوری قدرتمندی در قرون وسطی بود که مرکز آن شهر کی یف بوده است).

این جهان روسی با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، که پوتین از آن در سخنرانی سال ۲۰۰۵ میلادی خود تحت عنوان “بزرگترین فاجعه ژئوپولیتیکی قرن بیستم” یاد کرد از هم پاشیده شده بود. پوتین در این باره گفته بود:”در مورد ملت روسیه، این به یک درام واقعی تبدیل شد. ده‌ها میلیون شهروند و هموطن ما خود را خارج از خاک روسیه یافتند”.

پوتین برای توجیه جنگ‌های خود علیه کریمه، دونباس و لوهانسک، مناطق عمدتا روسی زبان نشین در جنوب و شرق اوکراین، از دفاع از “شهروندان مان” به معنای روس تبار‌های نژادی استفاده کرد. این واقعیت که این روس‌ها شهروند یک کشور مستقل خارجی بودند و خود را چنین معرفی می‌کردند از نظر پوتین برسمیت شناخته نمی‌شود و او ارزشی برای آن قائل نیست. پس از سال ۲۰۱۴ میلادی، کاربرد ایده جهان روسی در نشریات اندیشکده‌های نزدیک به کرملین کمتر دیده شد.

دیدگاهتان را بنویسید