به گزارش CNN فارسی، برای سه دهه، دو کج‌خیالی یا تصور نادرست بر فضای سیاسی ایران حاکم بود که اولا رژیم اسلامی اصلاح‌پذیر است و ثانیا بهترین مسیر برای اصلاح امور در ایران نه اعتراضات و جنبش‌های «از پایین» بلکه دامن زدن به رقابت در درون کاست حاکم و «از بالا» است و وجود اصلاح‌طلبان در این رقابت درونی میان خودی‌ها باعث تصحیح روند و کاهش فشار بر مردم می‌شود. تصور اول در دولت خاتمی به آزمون گذاشته‌ و باطل شد. تصور دوم یک‌بار در دوران احمدی‌نژاد به آزمون گذاشته شد و حکومت یک‌دست دوره‌ اول احمدی‌نژاد نشان داد که سرکوب‌ها و کاهش قدرت اقتصادی و اجتماعی مردم از دوره‌ موسوی، رفسنجانی و خاتمی تا دوره‌ او تغییر زیادی نکرده است. اما اصلاح‌طلبان نمی‌خواستند این واقعیت را باور کنند.

معجزات «جهادی‌ها و انقلابی‌ها» در مدت پنج ماه باطل شد.

دوران رئیسی برای بار دوم نشان می‌دهد که تفاوت‌ چندانی میان دولت‌ها در جمهوری اسلامی نیست. در این نوشته به تبیین چهار توهم در حوزه‌ سیاست‌گذاری، تصمیم‌گیری و اجرا در نظام جمهوری اسلامی که بطلان آن‌ها با شواهد موجود در دولت رئیسی اظهر من الشمس است می‌پردازم. این چهار توهم عبارت‌اند از:

اصلاح‌طلبان حکومتی موثر بوده‌اند

توهم اول این بود که اصلاح‌طلبان باعث شده‌اند برخی گشایش‌ها وجود داشته باشد؛ مثل‌اینکه اینترنت جهانی به روی مردم بسته نشود، ارکسترها برگزار شود یا زنان را به‌طورکلی از مشاغل دولتی بیرون نکنند و اگر لولوهای امنیتی و نظامی بیایند همه‌ این اتفاق‌ها خواهد افتاد. روی کار آمدن دولت رئیسی با همه‌ عوامل امنیتی و سپاهی‌اش نشان داد که سیاست‌های نظام را نه اصلاح‌طلبان بلکه دستگاه رهبری تعیین و اعمال می‌کند و آنچه وجود دارد از همه‌ سرکوب‌ها تا برخی آزادی‌های یواشکی و برخی مجاری تنفسی (با فیلترشکن) نتیجه‌ توازن قدرت میان مردم و حکومت است: حکومت تا بتواند سرکوب می‌کند و مردم نیز تا بتوانند مقاومت می‌کنند. وضعیت موجود حاصل این جنگ دائمی است و اصلاح‌طلبان بالاخص در دوره‌ روحانی به این تعامل ورود چندانی نداشتند؛ اصلاح‌طلبان همان‌قدر لولو بوده‌اند که اصولگرایان. البته هیولاهای ولایتمدار در دوران رهبری خامنه‌ای همیشه دستی بالاتر از هیولاهای بازمانده از عصر خمینی داشته‌اند. در این مورد به نامه‌ فرماندهان سپاه به خاتمی یا تشر سلیمانی به روحانی مراجعه کنید.

میانه‌روها تنش‌زدایی می‌کنند

توهم دوم در حوزه‌ سیاست خارجی بود به این معنا که دولت روحانی میانه‌رو معرفی می‌شد و طرفداران خامنه‌ای، تندرو بدون این‌که مرزی میان این دو ترسیم شود. روی کار آمدن رئیسی نشان داد که سیاست خارجی را خامنه‌ای تعیین می‌کند چون با روی کار آمدن رئیسی هیچ تغییری در سیاست خارجی ملاحظه نمی‌شود. مذاکرات برجام در جریان است، سیاست محو اسرائیل و بیرون کردن آمریکا از منطقه و تحت نفوذ آوردن کشورهای منطقه مثل دوره‌های قبلی دنبال می‌شود و روابط با همسایگان نیز در تعلیق میان تهاجم و مصالحه است. سیاست نگاه به شرق (پذیرش قیمومت چین و روسیه برای کاهش هزینه‌های دشمنی با غرب) و گسترش طلبی منطقه‌ای چهار دهه است که دنبال می‌شود و اصلاح‌طلبان هیچ تاثیری در تغییر آن نداشته‌اند.

جهادی‌ها و انقلابی‌ها معجزه خواهند کرد

توهم سومی که تنها در پنج ماه اول دولت رئیسی باطل شد معجزه دولت انقلابی‌ها و جهادی‌ها (ولایتمداران) بود گویی مدیران نظام در ۴۳ سال گذشته همه طاغوتی و اشرافی بوده‌اند. کسانی جهادی و انقلابی معرفی می‌شوند که حتی یک روز در انقلاب و جهاد حضور نداشته‌اند، مگر آن‌که سرکوب مردم در خیابان را جهاد بنامیم. همه‌ ولایتمداران در این دولت جمع شدند و شعار «ما می‌توانیم» (به تقلید از کارزار اوباما) سر دادند تا الگوی مردم‌داری و عدالت و پاک دستی و شایسته‌سالاری را ارائه کنند.

اما تنها در چهار ماه اول این دولت حقوق‌های نجومی نجومی‌تر شد، به‌جای شایسته‌سالاری روابط فامیلی و محفلی در انتصاب‌ها شدت گرفت (برای نمونه به سیل انتصاب‌ها در وزارت کار یا انتصاب رئیس سابق سازمان و صداوسیما در هلدینگ پتروشیمی خلیج‌فارس نگاه کنید)، گرانی‌ها تقریبا در سطح گذشته ادامه یافت، با یک‌میلیون تومان شغلی ایجاد نشد و وزیر کار مسئولیت اشتغال‌زایی‌اش را پس گرفت، دلار از پایان دولت روحانی دو تا پنج هزار تومان گران‌تر شد، طرح ساخت یک‌میلیون مسکن در سال پس گرفته شد و حتی ساخت یک واحد شروع نشده است (فقط دارند ثبت‌نام می‌کنند)، بانک‌ها نمی‌توانند وام‌های ازدواج مصوب را بپردازند و کسری بودجه‌ سال ۱۴۰۱ حدود ۳۰۰ هزار میلیارد تومان خواهد بود، با حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی به گفته‌ یک عضو مجلس قیمت مرغ به کیلویی ۸۰ هزار تومان خواهد رسید و وعده‌های افزایش یارانه در سال ۱۴۰۰ مکررا به تعویق افتاده است. این شرایط در حالی دارد اتفاق می‌افتد که دولت جبون و ضعیف بایدن تحریم‌ها را اعمال نمی‌کند و فروش نفت ایران در دوره‌ بایدن ۴۰ درصد افزایش یافته است.

باند نظامی-امنیتی است که گسترش طلبی و آتش‌افروزی می‌کند

اشتهای نظام برای گسترش طلبی، تروریسم و توسعه‌ سلاح‌های کشتارجمعی در دوره‌های موسوی، رفسنجانی، خاتمی، احمدی‌نژاد، روحانی و رئیسی تغییر نکرده است. باند غیرنظامی همیشه دنباله‌رو و همکار باند نظامی بوده است و تفاوت دولت‌ها و جناح‌ها ازاین‌جهت یک توهم است. خاتمی که هنوز بسیاری او را رئیس جناح اصلاح‌طلب می‌دانند یا کروبی که شیخ آنان تلقی می‌شود در این زمینه حتی یک کلمه انتقاد نکرده‌اند. روزنامه‌نگار اصلاح‌طلبی مثل شمس‌الواعظین به سلیمانی که می‌رسد از قصاب سوریه و سرکرده‌ مافیای مواد مخدر در منطقه دفاع می‌کند.

با روی کار آمدن رئیسی، حکومت دامنه‌ دخالت‌های نظامی‌اش را به کشور دیگری بسط نداده است؛ زیرا حکومت هر جا آتشی به پا شود روی آن بنزین خواهد ریخت، بدون توجه به این‌که رئیس دولت چه کسی باشد. البته این گسترش‌طلبی ربطی به امنیت ملی ایران ندارد، چون ایران از سوی هیچ دولتی در معرض حمله‌ نظامی نیست.

مقایسه‌ میان دولت‌های موسوی تا رئیسی و مجالس یازده‌گانه نشان می‌دهد که قوه‌ مجریه و مجلس در نظام ولایی نقشی کلیدی در سیاست‌گذاری‌ها و تصمیم‌گیری‌ها نداشته‌اند و با تحکیم پایه‌های بیت خامنه‌ای و گسترش قدرت سپاه نقش آن‌ها به‌طور مداوم صوری‌تر و نمایشی‌تر شده است. دستگاه ولایت‌فقیه و سپاه این نهادها را قورت داده و نهاد دولت را به زائده‌ای از خود تبدیل کرده‌اند.

این پست دارای یک دیدگاه است

  1. سعید سجادی

    تحلیل بسیار ساده شفاف و کاملا بی طرفانه و مبتنی بر واقعیت و همچنین دور از خیالپردازی و یا تصورات ذهنی بود .
    بسیار عالی بود

دیدگاهتان را بنویسید