بسیاری از فعالان و چهرهها و همچنین تشکلها این طرح شرورانه را محکوم کردند که قرار بود به دست نیروهای اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی انجام شود، اما دستگاه امنیتی آمریکا آنها را ناکام گذاشت.
سطح و گستردگی واکنشها به این ماجرا به حدی بوده که آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا، شخصاً در گفتوگوی تلفنی با علینژاد تأکید کرده که واشینگتن تلاشها برای ساکت یا مرعوب کردن خبرنگاران را تحمل نخواهد کرد.
برنامهریزی و تلاش جمهوری اسلامی برای ربودن یکی از چهرههای مخالف خود، آن هم در خاک آمریکا و آن هم در میانه مذاکرات هستهای ایران با قدرتهای جهانی، تنها برای روزنامهنگاران و فعالان سیاسی و مدنی ایرانی خارج از کشور شوکهکننده نبود.
افشای این طرح توطئه، زنگ خطری برای همه دولتهای جهان و حتی شهروندان خارجی بود و نشان داد تروریسم، حد و مرز ندارد و سکوت و انفعال در برابر آن، فقط منجر به تداوم و گستردگیاش میشود.
جمهوری اسلامی که برای تحقق ایده استقرار یک حکومت مذهبی در ایران، فعالیت و حتی حضور هیچ مخالفی را در داخل مرزهای کشور برنمیتابد و از همان روز اول به حذف و اعدام روی آورد، به هیچ وجه نمیخواهد حریم دیگر کشورها هم محل امنی برای مخالفانش، چه اتباع ایرانی و چه اتباع خارجی، باشد.
ثبات جمهوری اسلامی با به قول خود مقامهای حکومت: «حفظ نظام»، اصلیترین هدف در ترورهای جمهوری اسلامی در خارج از مرزها بوده است.
سودای «صدور انقلاب» نیز که یکی از دغدغههای اصلی و آغازین این حکومت بوده و همچنان هست، هدف دیگر جمهوری اسلامی برای انجام عملیات تروریستی در خارج از مرزهای ایران بوده است.
ترور پرحاشیه علیاکبر طباطبایی در خاک آمریکا
تروریسم جمهوری اسلامی تقریباً همسن خود این نظام سیاسی است؛ با این تفاوت که به دلیل سری بودن طرحهای توطئه و عدم انتشار اسناد رسمی در این زمینه، تاریخنگاری درباره آن بسیار دشوارتر از دیگر حوزههای مربوط به جمهوری اسلامی است.
جمهوری اسلامی در این سالها در اغلب کشورهای اروپایی، آمریکای لاتین، آفریقا، آسیای شرقی، شبه قاره هند، ترکیه و کشورهای خاورمیانه عملیات تروریستی علیه مخالفانش انجام داده و دهها منتقد و مخالف سیاسی را کشته است.
هر چند که تا پیش از افشای طرح توطئه ربایش مسیح علینژاد خبر مستند و رسمی از ربودن یا طرح ربودن یک مخالف جمهوری اسلامی در خاک آمریکا منتشر نشده بود، اما این اولین بار نیست که رژیم مذهبی در ایران به اقدامی تروریستی و بدخواهانه علیه افراد در خاک آمریکا دست زده است.
طی بیش از ۴۰ سال گذشته، همه اقدامات و عملیات جمهوری اسلامی دقیقاً فاش نشده و جزئیات کامل آنها مشخص نشده، اما بر اساس همین اسناد و گزارشهای فعلی، انگیزه جمهوری اسلامی برای انجام اقدامات تروریستی در خاک آمریکا به حدی بوده که در همان سالهای نخستین استقرار این حکومت، عوامل آن در خاک آمریکا دست به ترور زدند.
برخی معتقدند که ترور علیاکبر طباطبایی، وابسته مطبوعاتی و سخنگوی سفارت ایران در واشینگتن در دوران پهلوی، پس از ترور شهریار شفیق، خواهرزاده محمدرضاشاه پهلوی که در پاریس به قتل رسید، دومین ترور سیاسی در خارج از کشور در دوران جمهوری اسلامی است.
علیاکبر طباطبایی پس از انقلاب ایران به مخالف سرسخت جمهوری اسلامی و شخص روحالله خمینی تبدیل شده بود و علاوه بر حضور مطبوعاتی و رسانهای در آمریکا علیه جمهوری اسلامی، بنیادی را به نام «بنیاد برای آزادی ایران» تأسیس کرد و تظاهراتی را نیز علیه رژیم تازه تأسیس شده در ایران به راه میانداخت.
قاتل طباطبایی، یک آمریکایی آفریقاییتبار به نام دیوید تئودور بلفیلد که مسلمان شده و نام خود را به «داوود صلاحالدین» تغییر داده بود، همچنان زنده و حتی ساکن ایران است.
او و قاتل رستوران میکونوس، از آنجا که برای جمهوری اسلامی «قهرمان» به شمار میروند، جزو معدود عاملان ترورهای سیاسی جمهوری اسلامی در خارج از کشور هستند که بعداً آزادانه و حتی «بیشرمانه» درباره این اقدامهای خود سخن گفتهاند.
به همین دلیل، شرح ماجرای قتل علیاکبر طباطبایی که بیشتر شرح سرنوشت قاتل اوست، بارها و مشروح در رسانههای آمریکایی و فارسیزبان خارج از کشور از زبان خود او نوشته و گفته شده است.
حتی ژان دانیل لافند، کارگردان آمریکایی مستندی را درباره داوود صلاحالدین ساخت. این فیلم مستند پس از آن ساخته شد که محسن مخملباف، کارگردان ایرانی از صلاحالدین در فیلم «سفر قندهار» به عنوان بازیگر استفاده کرد.
مخملباف که بعد از نمایش این فیلم به دلیل بازی گرفتن از صلاحالدین مورد انتقاد قرار گرفت، از سوابق بازیگرش دفاع نکرد، اما اقدام خود برای بازی گرفتن از او دفاع کرد. فیلم «سفر قندهار» پرونده قتل طباطبایی را به حوزههای دیگر نیز کشاند و به مسائلی که پیشتر خود قاتل مطرح کرده بود، افزود.
توطئههای دیگر؛ از دیپلمات ایرانی تا سفیر سعودی
اما آن طور که صلاحالدین به رسانهها گفته است مقامهای جمهوری اسلامی در آن دوران و همزمان با طرح ترور علیاکبر طباطبایی، قصد داشتند چهار نفر دیگر از مخالفان جمهوری اسلامی در خاک آمریکا را نیز ترور کنند؛ قصدی که نهایتاً عملی نشد و فقط جان طباطبایی گرفته شد.
او هویت این چهار نفر را اعلام نکرد، اما در آن برهه، روابط جمهوری اسلامی تازه تأسیس شده و دولت آمریکا به شدت پرتنش بود. شاه هنوز زنده بود و تداوم ماجرای گروگانگیری سفارت آمریکا در تهران نیز بحران را هر روز شدیدتر میکرد.
همانطور که قرار بود مسیح علینژاد در بحبوحه مذاکرات هستهای ایران ربوده شود، علیاکبر طباطبایی نیز در بحبوحه بحران گروگانگیری سفارت آمریکا در تهران و پنج روز پیش از درگذشت محمدرضاشاه پهلوی ترور شد.
منصور فرهنگ، استاد و دیپلمات سابق ایرانی که از دسامبر ۱۹۷۹ تا ۲۶ آوریل ۱۹۸۰ به عنوان اولین نماینده ایران در سازمان ملل متحد بعد از پیروزی انقلاب فعالیت میکرد نیز یکی از اهداف جمهوری اسلامی برای ترور در خاک آمریکا بوده که افبیآی او را از طرح تروریستی جمهوری اسلامی علیهاش مطلع کرد.
فرهنگ بعداً در مقالهای با عنوان «چرا ایران میخواهد مرا ترور کند؟» در روزنامه نیویورکتایمز به شرح آنچه در این زمینه بر او گذشت، پرداخت.
این دیپلمات پیشین به دلیل عواقب احتمالی، قصد نداشت این ماجرا را علنی کند، اما دیدار بیل کلینتون رئیس جمهور وقت آمریکا با سلمان رشدی، نویسنده رمان «آیات شیطانی» که خمینی حکم ترور او را صادر کرده بود، انگیزهای شد تا به شرح ماجرا بپردازد.
تا سالها از اقدامات تروریستی جمهوری اسلامی در خاک آمریکا خبری در دست نبود، اما آن طور که مقامهای رسمی آمریکایی اعلام کردهاند، یک مأمور جمهوری اسلامی در سپتامبر سال ۲۰۰۹ در گلندورا در کالیفرنیا، یک قاتل حرفهای را استخدام میکند تا جمشید شارمهد، از مخالفان جمهوری اسلامی و مدیر رادیو «تندر» در آمریکا را ترور کند.
مأموران جمهوری اسلامی گرچه موفق نشدند در آن موقع شارمهد را بکشند، اما سال گذشته او را در دوبی در امارات متحده عربی ربودند و به ایران منتقل کردند و اکنون خطر اعدام او را تهدید میکند.
دو سال بعد از ترور نافرجام شارمهد، آمریکا توطئه ترور عادل الجبیر، سفیر وقت عربستان سعودی در واشینگتن را افشا کرد که با واکنشهای گسترده روبهرو میشود.
ویکتوریا نولند، سخنگوی وقت وزارت خارجه آمریکا، در یک کنفرانس خبری گفت ممکن است برخی کشورها طرح ترور سفیر سعودی را یک داستان بدانند، اما به گفته او با مرور گذشته، چنین کاری از دست ایران برمیآید. در این توطئه تروریستی، منصور ارباب سیار و غلام شکوری دو ایرانی قصد داشتهاند از طریق به خدمت گرفتن قاچاقچیان مکزیکی، عادل الجبير را با انفجار بمب در یک رستوران ترور کنند.
جمهوری اسلامی اتهامها در این زمینه را رد کرد و طبق معمول، ساخته و پرداخته آمریکا دانست.
در بیستم اوت ۲۰۱۸، نیروهای امنیتی آمریکا دو ایرانی به نامهای احمدرضا محمدی و مجید قربانی را به اتهام تجسس از مراکز یهودی و جمعآوری اطلاعات درباره شهروندان آمریکایی عضو سازمان مجادهین خلق بازداشت کردند.
وزارت دادگستری آمریکا در بیانیهای از وجود اسنادی درباره فعالیت جاسوسی این دو نفر خبر داد. در آن زمان، گفته نشد که آیا تجسس این افراد با هدف ترور صورت گرفته بود یا نه.
تمرکز بیشتر جمهوری اسلامی بر ربودن مخالفان
اساساً به دلیل نظارت شدیدتر نهادهای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا نسبت به دیگر کشورها، فعالیت تروریستی برای جمهوری اسلامی در خاک آمریکا دشوارتر از دیگر نقاط جهان بوده است.
با این حال، جمهوری اسلامی به دلایل مختلف از جمله هزینههای کمتر دیپلماتیک، در سالهای اخیر به اجرای سیاست ربودن مخالفان و همچنین سیاست کشاندن مخالفان، از جمله مخالفان ساکن آمریکا، به کشورهای هممرز با ایران و سپس ربودن و انتقال آنان به ایران روی آورده است.
موارد جمشید شارمهد و مسیح علینژاد، دو نمونه از این دو سیاست شبیه به هم است.
علاوه بر هزینههای کمتر دیپلماتیک (با توجه به تنش دیپلماتیک بر سر ترورهای پیشین اروپا)، جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیده که نکشتن و زنده گرفتن مخالفان، نشاندهنده «قدرت اطلاعاتی و عملیاتی» بیشتر جمهوری اسلامی است.
همچنین به زعم جمهوری اسلامی، ربودن مخالفان میتواند علاوه بر ارعاب بیشتر، فرصت «مانور تبلیغاتی» بیشتری نیز برای جمهوری اسلامی ایجاد کند.
با این حال، به گفته خود مقامهای جمهوری اسلامی، این رژیم قصد ندارد برنامههای انجام عملیات تروریستی در خاک آمریکا را ترک کند.
دیماه ۹۹، اسماعیل قاآنی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران در اولین سالگرد کشته شدن قاسم سلیمانی فرمانده پیشین این نیرو، خطاب به آمریکا گفت: «مطمئن باشید حتی ممکن است، از درون خانه شما کسانی پیدا شوند که پاسخ جنایت شما در ترور شهید سلیمانی را بدهند.»
این اظهارات قاآنی بار دیگر این نکته اساسی را برجسته میسازد که تروریسم جمهوری اسلامی فقط تهدیدی برای مخالفان سیاسی حکومت ایران نیست، بلکه یک بحران مزمن و گسترده بینالمللی است.
همانطور که به تازگی جمعی از فعالان ایرانی در بیانیهای بر آن تأکید کردند، اقدام علیه این نوع تروریسم، نیازمند «قاطعیت و پیگیری» جامعه جهانی است.