به گزارش CNN فارسی ، هفته بعد، کلاوس و رئیس سالی از کلاوس خواستند که سالی را از ایستگاه قطار بردارد.
سالی رانندگی در آلمان را دوست نداشت، بنابراین اگر میخواست با دوستانش در فرایبورگ ملاقات کند، باید با دوچرخه به ایستگاه میرفت یا از کسی میخواست که او را پیاده کند.
قبلاً فقط در طول ۵ دقیقه سواری با ماشین، با هم صحبت می کردند.
اما پس از جشن، سالی و کلاوس مشتاق بودند که با یکدیگر آشنا شوند.
به زودی، این به یک روال روزانه تبدیل شد – او سالی را به ایستگاه قطار میبرد و از آنجا بر میگشت و آنها تمام مسیر را با هم صحبت میکردند.
کلاوس میگوید: «فکر میکنم این مکالمات کوچک، ما را همیشه نسبت به دیگری کنجکاوتر نگه میداشت.
یک روز که آنها در ایستگاهی ایستاده بودند، کلاوس از سالی پرسید که آیا میخواهد با او پرواز کند. او دسترسی مشترک به Piper PA-12 داشت، یک هواپیمای سه سرنشین آمریکایی بازسازی شده که به اواخر دهه ۱۹۴۰ باز می گردد.
کلاوس میگوید: «وقتی در یک فرودگاه هستید، و هواپیما دارید، تابستان است – بعد از کار، وقتی هوا خوب است، چه کاری میخواهید انجام دهید؟پس بیرون میروید و با این هواپیما پرواز میکنید.»
سالی پذیرفت که آن را امتحان کند.
شنبه بعد، آن دو در هواپیما بودند و آماده رفتن بودند، کلاوس در جلو نشسته بود و سالی پشت سر او.
به زودی آنها از میان ابرها اوج گرفتند.
کلاوس در وسط هوا از سالی پرسید که آیا میخواهد حقهای را به طور آزمایشی ببیند؟ سالی موافقت کرد. او از ارتفاع و پرواز نمی ترسید، اما این اتفاقی بود که قبلاً تجربه نکرده بود، و کمی ترسیده بود.
کلاوس در لحظه ای از هواپیما خودش را بیرون پرتاب کرد که حس پرش از ارتفاع را تجربه کند و از سالی خواست همراهش این هیجان را در قرار اولشان تجربه کند.
سالی با خنده میگوید: «من خیلی احساس بیجانی میکردم، خیلی میترسیدم.
سالی می گوید: «آن لحظه برای من ساخته شده بود تا با تمام وجود از اولین قرارم لذت ببرم»
ترجمه از سایت CNN