به گزارش CNN فارسی، جنگ اوکراین، خطرناکترین بحران تاریخ جهان از زمان جنگ جهانی دوم است. این جنگ بیش از بحران موشکی کوبا، هرجومرج ناشی از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، درگیریهای خاورمیانه و غیره، ثبات و امنیت جهان را تهدید میکند. این جنگی است که نه تنها مرزهای کشورها و منافع دولتها را در معرض تغییر و تحول قرار میدهد، بلکه سرنوشت بشریت را تعیین میکند.
ادامه این جنگ، عواقب ناگوار مستقیمی بر سراسر جهان دارد و البته برای کشورهای ضعیفتر عملا ویرانگر خواهد بود، زیرا همانگونه که ضربالمثل آفریقایی میگوید، «وقتی فیلها میجنگند، علفها زیر پا له میشوند».
روسیه سرانجام اوکراین را تصرف میکند، اگر این امر امروز رخ ندهد، در ظرف چند روز یا چند هفته رخ خواهد داد، مگر آنکه معجزهای خارج از محاسبات رخ دهد. تا زمانیکه مردم اوکراین به تنهایی بجنگند، مقاومت آنها نمیتواند مانع سقوط اجتنابناپذیر کشور شود، زیرا ناتو جرات وارد شدن به رویارویی مستقیم با روسیه هستهای را نخواهد داشت.
هدف از فشارهای سنگین دیپلماتیک، اقتصادی، و نظامی غرب، در گام نخست، بالا بردن هزینه تصمیم حمله روسیه به اوکراین است تا غنیمتی که مسکو به دست میآورد، ارزان تمام نشود و مسکو در آینده پیش از هرگونه حرکتی، به واکنشی که با آن مواجه میشود، بیندیشد. هدف دوم این فشارها، فرسودگی اقتصادی و فناوری روسیه و انزوای سیاسی آن است، زیرا غرب امیدوار است که کرملین را در آینده وادار به عقبنشینی کند، یا برای دستیابی به امنیت اروپا، ظرف چند سال آینده روسیه را به فروپاشی سوق دهد.
از سوی دیگر، آیا روسیه پس از تصرف اوکراین، میتواند عواقب مرحله بعدی بحران را که ممکن است سالها ادامه یابد، متحمل شود؟ در حال حاضر، پیشبینی آینده به دلیل ابهام و تعدد احتمالات آینده، از جمله توازن قدرت، درگیری با چین، یا حتی همسویی با پکن در هنگامی که نیاز به تضعیف موضع روسیه و همگرایی با متحد آن باشد (همانگونه که هنری کیسینجر در دهه هفتاد انجام داد و سطح فشار بر مسکو را افزایش داد) بینهایت دشوار است.
ما شاهد تاریخی متفاوت و آیندهای مبهم هستیم و هیچ کس نمیتواند پیشبینی کند که کرملین اگر در تنگنا قرار گیرد، چه تصمیمی خواهد گرفت. نگرانی از سلاح هستهای به عنوان یک کابوس خطرناک، نزدیک به هفتاد سال است که دنیا را درگیر کرده است، ولی تا کنون تصمیمی در مورد استفاده از این سلاح گرفته نشده است. البته در شرایط منطقی سیاسی هیچ کس نمیخواهد به مرحله استفاده از این سلاح مخرب برسد، اما جهان امروز در چنان وضعیت دشواری قرار گرفته است که نمیتوان تحولات آینده را پیشبینی کرد.
در واقع، کسانی که تا کنون زمان زیادی را صرف انتقاد از «برخوردهای دوگانه» میکنند، بهتر است از این پس با دیدگاه متفاوتی به جهان بنگرند، زیرا در جنگ، حتی در جنگهای کوچک، همه معیارها و استانداردها زیر پا گذاشته میشوند. غرب، عراق دوره صدام حسین و ایران را مجازات کرد و رژیمهای دو کشور یادشده را از خدمات حملونقل هوایی، اطلاعات، رسانهها، بازارها، ورزش، و هنر محروم کرد. البته ما باید با همه بحرانها واقعبینانه برخورد کنیم.
وحشت و سراسیمگی که اروپا و به طور کلی غرب را فراگرفته است، تعجبآور نیست، زیرا جنگ اوکراین، نخستین رویارویی مستقیم در قاره اروپا پس از جنگ جهانی دوم است. در جریان جنگها، کشورها به طور معمول بر سر منابع مهم، مانند نفت، گاز، و گندم مبارزه میکنند و آنها را به عنوان سلاح اصلی در نبرد میشناسند، و اکنون جنگ اوکراین بر کلیه منابع مزبور تاثیر دارد.
در نتیجه، کشورهای جهان، صرفنظر از فاصلهای که با اوکراین دارند، ناگزیرند بهای سنگین عواقب اقتصادی آن جنگ را بپردازند. درست است که تشدید جنگ در اوکراین منجر به افزایش قیمت نفت شده است و کشورهای صادرکننده نفت از این ناحیه سود میبرند، اما آنها در عین حال باید گندم و سایر کالاهای وارداتی را با قیمت بالایی به دست آورند. البته افزایش بهای نفت پیش از آغاز درگیری در اوکراین و به دلیل پایان بحران کرونا و بهبودی بازارهای جهانی رخ داده بود، اما نگرانی از جنگ اوکراین و پیامدهای آن بر بازارها، عامل دیگری برای افزایش بیسابقه بهای نفت شد.
در واقع، بحران کنونی، ابعادی فراتر از مرزهای اوکراین دارد و هدف، تنها نجات اوکراین نیست، بلکه جلوگیری از وخامت روزافزون اوضاع در سطح جهان است. البته در این میان، کشوری خوششانس است که ناگزیر به اتخاذ موضعگیری مشخصی در قبال جنگ کنونی نباشد و شاید هیچ خوششانس بیطرفی وجود نداشته باشد؛ به ويژه آنکه حتی سوئیس هم تحریمهایی را علیه روسیه وضع کرده است.
در جریان رایگیری مجمع عمومی سازمان ملل متحد درباره قطعنامه محکومیت حمله به اوکراین، واشنگتن مانند عقابی نظارهگر بود که کدام کشور تمایلی به همگرایی و همسویی با آن ندارد، سپس روسیه اعلام کرد که مواضع کشورها را در قبال بحران جنگ در اوکراین فراموش نخواهد کرد. تقسیم کشورهای جهان بدینگونه، بینهایت دردناک است، زیرا فضای تحرک تنگتر میشود؛ دوره صلح پس از جنگ سرد در حال پایان یافتن است و جهان بار دیگر به سمت اردوگاههای جنگ حرکت میکند.