به گزارش CNN فارسي ، زمانی تغییرات دولت بریتانیا اثرات قابل ملاحظهای بر کشورهایی مانند ایران و باقی نقاط خاورمیانه داشت. حضور استعماری این کشور در خاورمیانه – به ویژه در قرن بیستم – موجب شده بود تا سرنوشت میلیونها نفر از عراق و فلسطین تا کویت و عدن و مسقط تحت تاثیر تصمیمات لندن باشد و حتی عقاید شخصی نخستوزیران بریتانیا درباره «امپراتوری» و اهدافش نیز بر زندگی اهالی خاورمیانه اثر بگیرد.
از آن روزها سالها گذشته است. حالا دیگر نه تنها بریتانیا به شکل مستقیم بخشهای بزرگی از منطقه خاومیانه را تحت سلطه خود ندارد، بلکه نقش و نفوذ این کشور در سطح قدرتهای بزرگ جهان نیز به چالش کشیده شده است. به همین دلیل نیز چه بسا بسیاری در ایران معتقد باشند که تحولات سیاسی اخیر، اثر خارقالعادهای بر روابط تهران و لندن نخواهد داشت.
اگرچه بوریس جانسون، نخستوزیر فعلی در تلاش است تا برای چند ماه دیگر در مقام خود باقی بماند، اما کنارهگیری نهایی او از قدرت به این معنا نیست که حزب محافظهکار بریتانیا قدرت را از دست میدهد. به همین دلیل، بعد از او نیز کماکان یکی از اعضای همین حزب نخستوزیر خواهد شد که نشان داده است در ارتباط با ایران، استراتژی تثبیت شدهای دارد.
در واقع بوریس جانسون نیز، اگرچه در برخی بخشهای سیاست خارجی کشورش – به ویژه در قبال اتحادیه اروپا – تغییرات مهمی اعمال کرد، اما در قبال ایران، کاملا به همان تصمیماتی که پیش از این در ساختمان شماره ۱۰ خیابان داونینگ گرفته شده بود، وفادار ماند.
در دوران دو ساله قدرت او، بریتانیا همچنان یکی از طرفداران توافق برجام باقی ماند و همزمان تلاش کرد تا به شکل موثر و فعالی به حفظ این توافق از طریق مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا کمک کند. همزمان، بریتانیا در تیم «ایی ۳» (E3) که شامل سه قدرت اروپایی برجام است، در کنار فرانسه و آلمان مواضع واحدی در قبال ایران اتخاذ کرد.
در این دوران، همانند دولتهای قبلی، بریتانیا یکی از منتقدان جدی سیاست خارجی منطقهای و توسعه برنامه موشکی ایران باقی ماند. اما هرگز سعی نکرد تا مجموعه فشارها بر تهران را به حدی برساند که ریسمان نازک مذاکرات دیپلماتیک پاره شود و راه ارتباطی مستقیم و رودرویش را با نمایندگان حکومت ایران از دست بدهد.
به همین دلیل نیز، این کشور همانند دیگر کشورهای اروپایی، تحریمهای سختگیرانه واشنگتن را علیه ایران اجرا نکرد و در عوض از طریق گروه «ایی ۳» سعی کرد که یکی از مشوقین فعالیت دیپلماتیک اتحادیه اروپا برای احیای برجام باشد. فارغ از جزییات آنچه در مذاکرات گذشت، بریتانیا هرگز در این مذاکرات، خارج از تصمیمات گروهی شرکای اروپاییاش، گامی برنداشت.
او – دوباره همانند نخستوزیران قبلی – متهم شد که مساله حقوق بشر در ایران را جدی نگرفته و به طور مشخص برای آزادی نازنین زاعری رتکلیف، شهروند دوتابعیتی ایرانی-بریتانیایی، به اندازه کافی تلاش نکرده است. با این حال در دوران او بود که خانم زاغری موفق شد به خانوادهاش در بریتانیا بپیوندد؛ کسی که بوریس جانسون متهم بود در دوران وزارت خارجهاش نیز با بیان اظهارات غیرواقع، وضعیت پروندهاش را بدتر کرده است.
فارغ از جزییات بیشتر سیاستهای بریتانیا در قبال ایران، چه بوریس جانسون همین امروز از نخستوزیری بریتانیا کنار برود، چه در پاییز، این انتظار وجود دارد که جانشین او نیز در برابر ایران تغییرات دراماتیکی در سیاست خارجی این کشور ایجاد نکند. پس با این وصف اساسا تحولات سیاسی بریتانیا هیچ معنایی برای ایران ندارد؟
نکته در نتیجه برنامهای است که سالهاست در قبال ایران و مشخصا پرونده هستهای ایران از سوی لندن دنبال میشود. پیدا کردن «راهحل مسالمتآمیز» برای نگرانیهای غرب از این برنامه، یکی از ترجیعبندهای همیشگی این سیاست بوده؛ استراتژی روشنی که برجام از جمله ثمراتش بود و تلاشهای یکسال و نیم اخیر برای احیای برجام نیز در همین چارچوب صورت گرفت.
مساله اصلی این است که در دو سالی که آقای جانسون قدرت را در کشورش در دست داشت، نه تنها از شدت این «نگرانیها» کاسته نشد، بلکه درست در روزهایی که او باید خود را برای اسبابکشی از خانه نخستوزیر آماده کند، شرایط از هر زمان دیگری بحرانیتر به نظر میرسد.
برنامه لندن برای یافتن راهحل دیپلماتیک درباره برنامه هستهای ایران، بینتیجه مانده و آخرین تلاشها برای پیشبرد مذاکرات نیز در دوحه شکست خورده است. آمریکا میگوید که قصدی برای برپایی دور تازهای از مذاکرات ندارد و در عوض بر شدت تحریمهای ایران اضافه کرده است. و مهمتر، هیچ چشماندازی نیز برای حل مسالمتآمیز این چالش دیده نمیشود.
همزمان، توسعه برنامه هستهای ایران نیز با شتابی قابل توجه ادامه دارد و چنانکه قدرتهای اروپایی از جمله بریتانیا ارزیابی کردهاند، دیر یا زود حل و فصل مساله در چارچوب عدد و رقمهای برجام، غیرممکن خواهد شد. وقتی چنین اتفاقی بیافتد دیگر حضور باقی کشورهای دنیا از جمله بریتانیا در برجام نیز بیمعنی میشود.
اگرچه در جریان تبلیغات سیاسی جمهوری اسلامی و موضعگیریهای آیتالله خامنهای یا رسانههای وابسته به سپاه، ایران به برجام نیاز قابلتوجهی ندارد، اما برای دنیای غرب که میگوید ایران نباید به بمب هستهای دست یابد، توسعه روزافزون برنامه هستهای و افزایش سطح و حجم غنیسازی اورانیوم در ایران، موضوعی نیست که به آسانی قابل چشمپوشی باشد.
حتی اگر به واسطه مناسبات جدید روسیه و دنیای غرب، مسکو و چه بسا حتی پکن، همانند گذشته از ابزار تحریمهای گسترده شورای امنیت علیه ایران حمایت نکنند، اما کماکان، آمریکا، بریتانیا و باقی متحدان اروپاییشان، عدم دستیابی ایران به سلاح هستهای را به عنوان یکی از اولویتهای بسیار مهم سیاست خارجی و دفاعیشان دنبال خواهند کرد.
در حال حاضر، هر روزی که میگذرد، بخت یافتن راهحل مسالمتآمیز و دیپلماتیک برای حل مساله هستهای ایران کمتر میشود. در این مدت انتظار میرود که کشورهایی مانند اسرائیل که به برنامه هستهای ایران به چشم حیاتیترین تهدیدشان نگاه میکنند، دست روی دست نگذارند و حتی باقی رقبای منطقهای ایران، از جمله عربستان نیز تلاش کنند تا از همه ابزارهایشان برای محدود کردن یا متوقف کردن برنامه هستهای استفاده کنند.
یکی از ابزارهای رقبای منطقهای ایران، قدرتهای غربی هستند. لابیهای موثر در واشنگتن و فشارهای دیپلماتیک بر قدرتهای اروپایی، ماههای پیش رو را به ماههایی مهم برای ایران و خاورمیانه تبدیل خواهند کرد. اگر برجامی در کار نباشد، غرب درباره برنامه هستهای چه تصمیمی خواهد گرفت؟
حالا برگردیم به ساختمان معروف شماره ۱۰. درست در همین ماههای مهم، بوریس جانسون اصرار دارد که به رغم شورش همه جانبه چهرههای با نفوذ حزبش، به شکل کجدار و مریز و با کابینهای نوپا، در قدرت باقی بماند؛ در شرایطی که علاوه بر احزاب مخالف، همحزبیهایش هم دیگر به او در جلسات هفتگی پارلمان رحم نخواهند کرد.
ادامه یافتن سرگیجه و تنش سیاسی دنبالهداری که تا همینجا نیز ثبات سیاسی بریتانیا را به شکل قابلملاحظهای تحت تاثیر قرار داده، به یک دشواری مضاعف تبدیل خواهد شد که میتواند بر مساله حل و فصل دیپلماتیک اختلاف نظر بر سر برنامه هستهای ایران، اثراتی منفی داشته باشد.
از آن مهمتر، اگر شرایط این بحران به سرعت با چرخشهایی اساسی روبهرو شود – مثلا در پی تغییرات در کابینه اسرائیل بار دیگر یک دولت دست راستی با سیاستی به شدت تهاجمی و ضد ایرانی به قدرت برسد – وجود دولتی باثبات و قدرتمند در لندن به یک ضرورت مهم برای کنترل بحران تبدیل میشود؛ دولتی که ممکن است در یک بزنگاه تاریخی اساسا وجود نداشته باشد.
بریتانیا تاکنون همواره تلاش کرده تا از نفوذش، هم بر آمریکا و هم بر اسرائیل، برای جلوگیری از یک درگیری نظامی گسترده در خاورمیانه بهره ببرد. اگر این قدرت و نفوذ تحت تاثیر ادامهدار شدن یک بحران سیاسی داخلی قرار بگیرد، بخت موفقیت بریتانیا نیز کمتر خواهد شد؛ سناریویی که هرچه میگذرد محتملتر به نظر میرسد و پافشاری بوریس جانسون بر حفظ قدرتش، عامل اصلی شکلگیریاش خواهد بود.