به گزارش CNN فارسي ، افغانستان براساس معاهده ۱۸۵۷ پاریس رسماً از ایران جدا شد. براساس این معاهده، ‌باید در هر ثانیه ۲۶ مترمکعب آب از رود هیرمند واقع در مرز دو کشور به دریاچه هامون واقع در منطقه سیستان ایران سرازیر شود. موضوع خشکسالی‌های مکرر در افغانستان و نیز احداث سد «کچکی» باعث شده تا سهم ایران هر ساله از این رودخانه به میزان قابل توجهی کاهش یافته و اختلافاتی را در مناسبات دو کشور ایجاد کند.

مناسبات ایران و افغانستان همیشه متأثر از قدرت‌های بزرگ و فرامنطقه‌ای بوده است. روابط ایران با این همسایه شرقی تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نسبتاً آرام بود  اما از سال ۱۳۵۷ به بعد، به‌ویژه با استقرار دولت کمونیستی در افغانستان و سپس تصرف آن به ‌وسیله شوروی، نوع رابطه دو کشور دستخوش تحول و دگرگونی هایی شد.

در سال ۱۳۵۰، قرارداد مجددی برای تقسیم آب هیرمند میان «محمد شفیق» و امیرعباس هویدا نخست‌وزیران وقت افغانستان و ایران منعقد شد که براساس آن ۲۰ درصد از آب هیرمند به ایران تعلق می‌گرفت. این قرارداد باعث اعتراض‌ها و انتقادهایی به محمد شفیق شد و  زمینه روی کار آمدن پشتون فارس ستیزی مثل محمد داودخان را فراهم ساخت.

داود خان، نهایتاً علیه ظاهر شاه کودتا کرد و خود او به‌وسیله مارکسیست‌های افغانستان سرنگون شد، ایران حکومت مارکسیستی نورمحمد ترکی را به رسمیت شناخت اما هیچ‌گاه سطح روابط دو کشور به مانند گذشته ارتقاء نیافت.روی کارآمدن طالبان در دهه ۱۳۷۰ شمسی و حکومت کوتاه مدت آنها، فرصت زیادی برای پرداختن به مسئله حقابه رود هیرمند پدید نیاورد. با سقوط طالبان توسط آمریکا، زمزمه هایی مبنی بر تمرد از حقابه ایران آغاز شد. حامد کرزای با توجه به موقعیت شکننده دولت تازه تاسیس اش، در این فقره با مماشات عمل کرد اما با روی کارآمدن پشتون فارسی ستیزی دیگری مثل اشرف غنی، اختلافات دو کشور در این زمینه، مجددا بالا گرفت.

اشرف غنی که زیر سایه آمریکا، احساس می کرد می تواند به سمت ایران کلوخ پرانی کند، با تکمیل سد نیمه کاره «کمال خان»  در قسمت های فوقانی هیرمند در استان نیمروز، علنا حقابه ایران را قطع کرد. ساخت  این سد  که از سال ۱۳۴۵ شروع  و  متوقف شده بود، در سال ۱۳۹۲  مجددا آغاز و در در سال ۱۳۹۹ تکمیل و افتتاح شد و به این ترتیب تمام شریانهای منتهی به دریاچه هامون در استان سیستان و بلوچستان ایران خشک شد.

اشرف غنی در هنگام افتتاح سد کمال خان، با بی اعتنایی به توافقات بین المللی، سخنان بسیار تحریک آمیزی علیه کشور ما به کاربرد و علنا اعلام کرد که « دیگر به ایران آب رایگان نمی دهیم»! حتی برخی از مقامات دولت او از « نفت در برابر آب »! سخن گفتند به این معنی که ایران برای برخورداری از آب هیرمند( که حق قانونی آن است) باید به افغانستان نفت رایگان صادر کند!

در مجموع به نظر می‌رسد که سیاست خارجی ایران به دلیل دخالت نهادها و دستگاه‌های دیگر در عرض وزارت خارجه هیچ گاه از یکدستی و هماهنگی کاملی برخوردار نبوده و  منجر به همسویی و همراه سازی جناح‌های مختلف افغانستان در بسیاری از زمینه‌ها نشده‌است.

همچنین غافلگیری ایران در ماجرای ظهور، سقوط و بازگشت دوباره طالبان به خوبی ثابت می‌کند که ایران از مسائل درونی افغانستان درک عمیق و دقیقی نداشته یا از تمامی ظرفیت‌های خود بهره نبرده است. تاکید بر خروج فوری آمریکا از افغانستان در غیاب یک استراتژی از پیش طراحی شده، باعث شد تا در خلا قدرت حادث شده، پاکستان و عربستان تحرکات بیشتری را ایجاد نمودند.

اکنون با سلطه دوباره طالبان در افغانستان، بعید نیست که این کشور لانه ای برای  فرود گروههای تروریستی نظیر داعش و جیش العدل و غیره مهیا سازد  که با وجود ۷۰ میلیارد دلار جنگ افزارهای پیش رفته به جای مانده از آمریکا، می تواند تهدیدی امنیتی برای مرزهای شرقی ایران باشد.

تمام زمینه ها و سازوکارهایی که ایران تا قبل از این، می توانست در تاثیر گذاری بر تحولات افغانستان از آن بهره بگیرد، نظیر نیروهای جهادی، هزاره های شیعه، تاجیک های فارس زبان و روشنفکران علاقمند به حوزه تمدنی ایران و افغانستان، به حاشیه رفته اند.

گروه طالبان حاکم بر افغانستان به رغم قول هایی که  اخیر به مقامات دولت جمهوری اسلامی ایران و حتی مولوی عبدالحمید امام جمعه اهل سنت ایران داده بود، از دادن حقابه ایران امتناع کرد و مردم استان سیستان و بلوچستان ایران را در وضعیت ناگواری قرار داد. امیدوارم آنهایی که خام اندیشانه از طالبان به عنوان گروه اصیل و اسلامی نام می بردند از این رویاهای جاهلانه خارج شوند و خطر طالبان را جدی تر بگیرند.

دیدگاهتان را بنویسید