به گزارش CNN فارسی، حکومت ولایت فقیه در شرایطی پا در قرن جدید و سال ۱۴۰۱ نهاده است که با انبوهی از بنبستهای کوچک و بزرگ داخلی و بین المللی روبروست که به گمان نگارنده شرایط بسیار دشوارتری نسبت به گذشته بر حاکمیت لرزان ولی فقیه هموار خواهد نمود.
این در شرایطی است که حکومت براساس اطلاعات کف جامعه و همچنین نظرسنجیهای مختلف و همچنین آمار انتخابات قلابی خود ولایت فقیه دارای پایینترین مقبولیت در۴۳ سال گذشته است.
میتوان معضلات فرساینده رژیم را در دو مقوله خارجی و داخلی که ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند عنوان نمود. در خصوص معضلات داخلی، مشکلات را میتوان در سه مقوله عمده مشکلات عمیق اقتصادی، سرکوب گسترده آزادیهای اجتماعی و سیاسی و مدیریت بشدت نا کار آمد و فاسد تقسیم بندی نمود. در مقوله مشکلات اقتصادی عواملی متعددی نظر فقر ، تورم و بیکاری در حکومت درمانده ولایت فقیه بیداد میکند.
موضوع فقر تبدیل به چنان اژدهای هفت سری شده است که خود حکومت از عبارت فقر مطلق در گزارشات بهره میگیرد. بی گمان فقر منشا بسیاری از معضلات اجتماعی نظیر خودکشی، اعتیاد، فحشا، فروش اعضای بدن، فروش فرزند، زباله گردی، بیخانمانی، حاشیه نشینی، گورخوابی و دهها اثر مخرب دیگر شده است که کالبد جامعه کنونی ایران را هدف قرار داده است.
چه بسا همه این آسیبهای اجتماعی که نشان از سقوط ارزشهای اجتماعی یک تمدن است تعمدا برای به انزوا کشاندن آحاد اجتماع و تسلط راحتتر بر طبقهای رنج کشیده طراحی شده است.
در بروز و گسترش تورم اگر چه عوامل بسیار زیاد داخلی و خارجی دخیل بوده ولی به طرز روشنی منجر به کاهش کیفیت زندگی تمام طبقات جامعه بالاخص دهکهای پایین جامعه شده است.
ولایت فقیه و اعتراضات مردمی در سال ۱۴۰۱
شکلگیری قیامهای گسترده بازنشستگان و معلمان به عنوان صبورترین اقشار جامعه نشان از تاثیر شدید تورم بر قدرت اقتصادی اقشار جامعه دارد که بی گمان در سال ۱۴۰۱ به مراتب شدیدتر از سال گذشته در کف خیابان نمود پیدا خواهد کرد.
بیکاری بنابر گزارشات دروغین رسانههای ولایت فقیه با تعریف آبکی و در نظر نگرفتن بیکاریهای پنهان در حدود ۱۲ درصد گزارش میشود که گزارشات واقعی نشان از وجود شغلهای نظیر کولبری، سوختبری، زباله گردی، پهن کردن بساط دست فروشی، کارگران روزمزد، معلمان حق التدریسی، تنها بخشی از خیل عظیم کسانی هستند که ظاهرا به کاری مشغولند و عملا بدون داشتن حداقل استاندارهای تعریف شده کار، با نانی بخور و نمیر در حال جدال با ظلم سرکش آخوندها هستند.
موضوعات اقتصادی اگر چه لایههای تاثیرگذار متعددی دارد اما نهایتا در ایجاد و گسترش فاصله طبقاتی نقش آفرینی میکند که همین موضوع به تنهایی موتور محرک بسیاری از حرکتهای اجتماعی بنیان کن خواهد شد.
در این بین عوامل بسیار موثری بر آتش خشم مردم فقیر میدمد و قتی که خواستههای مشروع اجتماعی و سیاسی و اقتصادی با سرکوب بیرحمانه روبرو میشود.
حکومتی که پایگاه اجتماعی خود را از دست داده است، تنها راه کنترل شورشهای اجتماعی را سرکوب میداند. مهم نیست این خواسته در جلوی درب ورزشگاهها به خاطر ورود زنان به داخل ورزشگاهها برای تماشای بازی فوتبال یا اعتراض به خاطر تصمیمات غلط حکومت در بازگشایی مدارس و دانشگاهها در ایام اوج بیماری کرونا و اعتراض مالباختگان بر علیه دزدی و چپاول اموال مردم توسط موسسات وابسته به رژیم منحوس و یا اعتراض برای خونخواهی عزیزان شهدای آبان و قتل عمدی اسیران دربند باشد.
پاسخ حکومت به همه معترضین از هر شکلی و به هر فرمی که باشد سرکوب مطلق است.
نکته قابل توجه اینست که همه اعتراضات اگر چه به صورت صنفی آغاز میشود اما خیلی سریع در مقابل بی حوصگی و سردرگمی نظام سرکوب تبدیل به شعارهای رادیکال میشود.
به این معنا که رژیم به حدی از استیصال رسیده است که توان روانی کنترل اغتشاشات با روشهای مسالمت آمیز را کلا از دست داده است و این خود عاملی برای شتاب شدیدتر قیامهای خیابانی در شرایطی است که مردم هیچ راهی به جز کف خیابان برای حل مشکلات خود نمییابند.
فساد افسار گسیخته سیستماتیک دولتی در کنار بیکفایتی مدیران خرد و کلان با ملغمه بیتفاوتی کارمندان و کارکنان سیستم بیمار چنان زنجیری بر بدنه حاکمیت زده است که امکان هرگونه حرکتی در جهت حل مشکلات ویرانگر را از حکومت گرفته است و اساسا حتی اگر از روی اضطرار برای عوام فریبی بخواهد موقتا در راه حل مشکلات مردم گامی بردارد، عملا با وجود مولفههای ذکر شده امکان انجام امور در مسیر رفاه اجتماعی از حکومت سلب شده است.
تیر خلاص به آینده مبهم حکومت رو به سقوط را همین مدیریت ناکارآمد و فاسد و دزد شلیک کرده که در سال ۱۴۰۱ بیشتر از پیش خود را نشان خواهد داد..
انتصاب جنایتکار بیسوادی نظیر رئیسی در راس دولت، نماد خودکشی حکومتی است که درهای عمیق و غیرقابل عبور بین او و مردم مظلومش در طول ۴۳ سال گذشته شکل گرفته و تنها با فرو ریختن حکومت است که این دره عمیق به مسیری بی بازگشت به گذشته تبدیل میشود.
حکومت ولایت فقیه در محاصره بحرانها
در این بین ناگفته پیداست که بحرانهای بین المللی فزاینده نظیر گره خوردن سرنوشت برجام با منافع سپاه و روسیه، تجاوز روسیه به خاک اوکراین و انزوای جهانی پوتین، جنگ جهانی انرژی، بازی روشن و شفاف پوتین با برگ محور مقاومت با حمایت سپاه قدس در مقابله با غرب، دنیای عرب و اسراییل آنچنان با منافع داخلی ملت ایران و سرنوشت حکومت ولایت فقیه گره خورده است که هر لحظه میبایست انتظار اتفاقی بسیار سریع را در خاورمیانه و بالاخص ایران داشت.
روشن است که حکومت ایران با برجام و بی برجام در فکر منافع ملت ایران نیست و تمام تلاش برای به دست آوردن منابع مالی از برجام برای حفظ و تشدید تعرضات منطقهای در مسیر به اصطلاح تقویت محور مقاومت است.
در صورت عدم امضای برجام که بسیار محتمل است در منطقه حکومت منزوی ولایت فقیه با روسیهای پیمان خود را تقویت میکند که از اساس هیمنه خود را از دست داده و تحت شدیدترین تحریمها بوده و عملا چیزی از آن باقی نمانده که پر بیراه نیست که فروپاشی دیگری را برای روسیه تصور کنیم.
براین اساس حکومت از اینجا مانده و از آنجا رانده ولایت فقیه در صورت عدم معامله موقت با غرب تنها امکان معامله با چین را خواهد داشت که پس از روسیه به عنوان هدف بعدی غرب خواهد بود. اقتصاد ورشکسته ایران تنها راز بقای خود را در مسیر معامله انرژی با چین میداند که با تحریمهای روز افزون روسیه عملا جایی برای ایران باقی نخواهد ماند.
روشن است حتی با امضای غیرمحتمل برجام، روسیه قرار است از برگ ایران برای دور زدن تحریمها بهره بگیرد و این به معنای تحریمهای به مراتب شدیدتر نسبت به تحریمهای هستهای که نفسهای رژیم را به شماره خواهد انداخت.
براین اساس باید اذعان نمود سال ۱۴۰۱ سالی به مراتب دشوارتر از سالهای اخیر برای رژیم به بن بست رسیده خواهد بود که استفاده از شعارهای پوشالی نظیر اقتصاد دانش بنیان تنها به درد سخنرانیهای بی مخاطب عظمای طلسم شکسته و انشای مزدوران حکومتی میخورد و در شرایطی که پایههای اقتصاد و روابط بین الملل یک حکومت فروریخته است، هر امید خوشبینانه به بهبودی شرایط و عبور از بحرانهای فزاینده واهی و بی نتیجه است.
از آن سو خشم مردم با به هلاکت رساندن آخوندهای فاسد در روزهای ابتدایی سال موجی از خوشحالی را در بین مردم بوجود آورده که نشان دهنده عمق نفرت مردم از حکومت آخوندی و ولایت فقیه است.
فعالیت کانونهای شورشی و آتش زدن بنرهای بزرگ خمینی و آخوندهای فاسد دیگر در شهر قم به عنوان یک از مهمترین پایگاههای حکومت آخوندی نشان از این دارد آتش و شورش بیخ گوش ولایت فقیه زبانه میکشد.
بیشک در سال ۱۴۰۱ آتشی بس فروزنده در نهاد ملت با بر پایی قیامهای سترگ شکل خواهد گرفت و سرنوشت محتوم رژیم ولایت وقیح تنها نیستی و نابودی است.