به گزارش CNN فارسی آمار منتشر شده از سوی مرکز آمار ایران، خبر از طلاق ۱۷۲ دختر بچه ۱۰ تا ۱۴ ساله در بهار ۱۴۰۰ و پدیده «کودک مطلقه» میدهد. در واقع مطابق با آمار منتشره از سوی مرکز آمار، در بهار ۱۴۰۰ علاوه بر ۱۷۲ دختر بچه ۱۰ تا ۱۴ ساله، ۳۰۴۴ دختر و ۱۴۷ پسر ۱۵ تا ۱۹ ساله نیز طلاق گرفتهاند. این آمار در قیاس با بهار ۹۹ و در همین بازه سنی برای دختران افزایش و برای پسران کاهش داشته است.
در این شرایط معصومه ابتکار، معاونت رئیسجمهور در امور زنان و خانواده دولت دوازدهم با اشاره به آماری که از سوی مرکز آمار منتشر شده، در توئیتی نوشت: «سن ازدواج با گذر سالم و کامل از کودکی تا رشد میسر میشود. اگر از نظر جسمی و روحی دختر و پسر به رشد نرسند خلاف شرع، سلامت و به لحاظ انسانی ظلم است. اگر دختر فروشی باشد که جرم است. دولت قبل برای اصلاح قانون، لایحه منع کودک همسری را با سند پشتیبان به تصویب کمیسیون لوایح رساند.» از سوی دیگر این روزها بحث طرح جوانی جمعیت و مقاومت در برابر سن ازدواج بازار داغی پیدا کرده است. علاوه بر لزوم بررسی پیامدهای روانی و اجتماعی ازدواج و طلاق در سنین پایین این سوال به صورت جدی مطرح میشود که آیا مجلس با این رویکرد میتواند مدافع حقوق این گروه از شهروندان باشد؟
محمد صالحنشان روانشناس و استاد دانشگاه در این باره گفت: «ما به واسطه موضوعی که در سالهای اخیر بیشتر به چشم میآید یعنی بحث ازدواج زودهنگام در سنین پایین که با عنوانهایی مانند کودک همسری از آن یاد میشود به شدت مواجه هستیم که به تبعات این مسئله پرداخته میشود و هشدارهایی از نظر کارشناسان مطرح میشود. طبیعتایکی از عواقب خود مسئله کودک همسری رسیدن به بحث طلاق زودهنگام است که آن هم ناشی از همان پیامدهای دیگری است که این مدل ازدواج دارد علی الخصوص بحث تجربه کم افراد و بحث مواجه شدن با واقعیتهای جدیدتری بعد از ازدواج به واسطه رشد سنی و همین طور عدم وجود مهارتهایی که فرد به واسطه نرسیدن به بلوغ کافی از بعد شخصیتی، عقلانی، عاطفی، اجتماعی و… ممکن است با آن مواجه شود.
طلاق طبیعتا عوارض و تبعات بیشماری را دارد، اما وقتی که بعد از ازدواج در سنین پایین (زیر ۱۸ سال) ما با طلاق هم مواجه باشیم این جا مشکل چندین برابر میشود. اولین مسئلهای که ما با آن مواجه میشویم این است که یک تروما یا ضربه روانی برای فرد ایجاد میشود. طلاق خود به خود در سنین بزرگسالی هم به عنوان یک داغ، تروما یا یک ضربه روانی به حساب میآید، اما وقتی که ضربه روانی برای یک فردی که در سنین پایینتری است اتفاق میافتد تبعات آن تا سالیان سال سیستم شخصیت و روان فرد را میتواند گرفتار خود بکند و میتواند باعث به هم ریختگیهای عمیقی در سیستم شخصیت و سلامت روان فرد بشود که شاید هرگز نشود تبعات آن را جبران کرد.»
وی ادامه داد: «مسئله دیگری که ما در این جا با آن مواجه هستیم برچسب و لیبلهای اجتماعیای است که به فرد زده میشود و وقتی که در سنین زیر ۱۸ سال طلاق اتفاق بیفتد یعنی نوجوان در سنین شکلگیری هویت خود با این مسئله مواجه شده است که این حالت، آسیب بسیار عمیقتری را در فرد خواهد داشت چرا که این برچسب همراه با هویت او شکل میگیرد و در هویت او کاملا آمیخته و همراه میشود. یعنی فرد خود را تا آخر عمر به عنوان یک شخص مطلقه به حساب میآورد و این موضوع جزئی از ذات سیستم هویتی و شخصیتی او میشود.
به تبع آن این احتمال وجود دارد که به واسطه این مدل هویت آسیب خوردهای که فرد پیدا کرده است تا پایان عمر دست به رفتارهای آسیبی بزند. همانطور که میدانیم بخش عمده رفتارها متاثر از هویت افراد است یعنی آنچه که فرد از خود شناخته است و باور دارد. وقتی که قرار شد هویت ما یک هویت آسیبی باشد طبیعتا رفتارهم رفتار آسیبی خواهد بود. مسئله دیگری که باز ما در بحث طلاق در سنین پایین با آن مواجه هستیم از دست رفتن فرصت ازدواجهای مناسب بعدی است. به واسطه این آسیب فرد زمانی که به خود میآید و متوجه این میشود که حالا چه ملاکهایی را برای ازدواج میبایست انتخاب میکرده مواجه با این وضعیت است که در کارنامه سنی خودش یک نقطه منفی بسیار بزرگی دارد.»
وی در ادامه افزود: «در دنیای امروز ازدواج کردن یک انتخاب است که بر اساس آن افراد سعی میکنند تکامل پیدا کنند و مراحل استقلال را تجربه کنند و بتوانند راحتتر داشتههای بالقوهشان را به صورت بالفعل درآورند. حال، چون بحث انتخاب است نه اجبار به طور طبیعی انتخابهای انسانی که در دوران و مسیر تغییر در حال حرکت است خیلی سریع به دلیل تغییراتی که در فرد شکل میگیرد تحت تاثیر قرار میگیرد و باعث میشود آنچه را که امروز درست میپنداشته یک سال بعد اصلا قبول نداشته باشد و آن را غلط بپندارد.
اما در مورد پدیده مورد اشاره شما یعنی افزایش آمار طلاق در کودکان، به نظر من حتی اگر به غلط چنین فضایی ایجاد شده که کودکی را وادار به ازدواج میکنیم، اما اگر طلاق رسمی در همین ابتدای زندگی صورت بگیرد به دلیل اینکه آسیب ماندن در این ازدواج برای این کودکان بسیار شدیدتر و مخربتر است انتخاب بهتری است. البته منظور از بهتر در اینجا انتخاب بین بد و بدتر است و ادامه دادن چنین زندگیای بدتر از طلاق است.»