به گزارش CNN فارسی ، افسانه صمدزاده گفت: در مقطعی که همه فکر می‌کنند زوج‌ها به خوبی در رابطه خود جا افتاده اند، ارتباط خوبی با هم برقرار کرده اند و خیال دارند تا آخر کار در کنار هم بمانند، تعداد زیادی ا زآن‌ها به فکر جدایی از یکدیگر می‌افتند. به طور کلی طول عمر انسان‌ها بیشتر شده است و یکی از دلایل پدیده طلاق خاکستری این است که وقتی آن‌ها به راه پیش رویشان نگاه می‌کنند و می‌بینند که مثلا ۲۰ سال دیگر تا آخر مسیر در پیش دارند، گزینه‌های بیشتری را در برابر خود می‌بینند، از جمله گزینه ترک کردن زندگی خانوادگی.

صمد زاده افزود: این وضعیت سوال‌هایی فلسفی را برایشان مطرح می‌کند. به چه چیزی باید اهمیت بدهم و آیا این شخص آنقدر برایم اهمیت دارد که درکنارش بمانم؟اگر آن‌ها ازدواج بدی را پشت سر گذاشته باشند یا در واقع کنار یکدیگر همزیستی کرده باشند، با خود می‌گویند نه. همینطور ممکن است آن‌ها کسی را ببینند که قبلا فداکاری بزرگی در حقش کرده و بگویند (بهتر است همین حالا پیش از اینکه بعدا گرفتار مراقبت از او شوم ترکش کنم.) به این ترتیب زودتر از آن رابطه خارج می‌شوند تا مجبور نباشند بعدا از بابت خارج شدنشان احساس گناه شدیدی را تجربه کنند.

طلاق در سنین بالا چه چالش هایی را به همراه دارد؟
این روانشناس ادامه داد: این مسئله پیامد‌های منفی زیادی دارد. یک نتیجه طلاق در این سن، تاثیر شدیدی است که می‌تواند بر فرزندان بالغ، خانواده وسیع‌تر و دوستان داشته باشد. همه ما وقتی سنمان بالاتر می‌رود، معمولا دوست داریم حلقه دوستانمان را گسترش دهیم. ولی وقتی کسی در ۶۵ سالگی طلاق می‌گیرد، واقعا پیدا کردن حتی چند نفر که بتوانند با آن‌ها وقتشان را بگذرانند یا ارتباط بیشتر با فرزندان بزرگسالی که ازدواج کرده اند و برای خودشان بچه دار شده اند، سخت می‌شود.

پیامد‌های طلاق در این برهه برای خود افراد و فرزندان چیست؟
صمدزاده گفت: شاید فکر کنید که طلاق پس از ازدواج طولانی مدت، ممکن است تاثیری بر فرزندان بزرگسال نداشته باشد، زیرا آن‌ها زندگی خود را شروع کرده اند؛ اما به واقع چنین چیزی صحت ندارد. طلاق در هر سنی برای فرزندان، سخت است. چه ۳۲ ساله باشند و یا فقط ۲ سال داشته باشند. به هرحال شرایط روحی و روانی نامناسبی را تجربه خواهند کرد.وی افزود: فرزندان در این سن بیشتر توانایی درک و پذیرش موضوعات را دارند یا شاید بهتر قانع شوند با این تفاسیر که در این سن دیگر شما نمی‌توانید کنترلی روی رفتار او داشته باشید چرا که فرزند شما ممکن است توصیه‌ها و مسیر‌های شما را ناموفق بداند.

سندرم آشیانه چیست؟
صمدزاده گفت: سندرم آشیانه خالی نوعی حس تنهایی و افسردگی است که بعد از اینکه فرزندان بزرگ می‌شوند و خانه را ترک می‌کنند، برای والدین اتفاق می‌افتد.سندرم آشیانه خالی به احساس افسردگی، ناراحتی و اندوهی طلاق می‌شود که توسط والدین یا سرپرست بچه‌هایی که بزرگ شده و خانه پدری خود را ترک می‌کنند، تجربه می‌شود.

وی ادامه داد: این موضوع می‌تواند بعد از رفتن بچه‌ها به دانشگاه در شهری دیگر و یا ازدواج آن‌ها و مستقل شدنشان باشد. احتمال ابتلای خانم‌ها به این مشکل بیشتر از آقایان است. در چنین مواقعی که خانه ازبچه‌ها خالی می‌شود، مادر‌ها هم معمولا به بعضی دوران‌های حساس زندگی خود، مثل یائسگی یا مراقبت از پدر یا مادر سالخورده خود نزدیک شده اند.این روانشناس بیان کرد: البته این به آن معنا نیست که مرد‌ها به هیچ وجه به این مشکل مبتلا نمی‌شوند. مردان نیز ممکن است احساساتی مشابه با فقدان‌های مربوط به دوری فرزندان را تجربه کنند.

مهمترین اقدامات برای جلوگیری از طلاق خاکستری و سندرم آشیانه خالی گفته شود؟
صمدزاده افزود: درست است که سندرم آشیانه خالی با خودش احساسات تلخ و شدیدی می‌آورد، اما این معنیش این نیست که نمی‌شود با آن کاری کرد.وی گفت: یکی از ساده‌ترین راه‌ها برای مقابله با سندرم آشیانه خالی آن است که والدین همچنان در تماس با فرزندان خود باشند. پیشرفت‌های تکنولوژیی مانند تلفن‌های همراه، پیام‌های متنی و اینترنت، فرصت‌های تازه و مناسبی برای افزایش ارتباط بین پدر و مادر و فرزندان، فراهم کرده است.

وی ادامه داد: والدین می‌توانند با دنبال کردن سرگرمی‌ها و علایق خود، ضمن پر کردن اوقات فراغت خود، استرس و غم ناشی از ترک خانه توسط فرزندان، را تسکین دهند. آغاز یا ازسرگیری یک فعالیت به ویژه برای مادران خانه دار و نیز صحبت کردن در مورد احساسات خود با دوستان، اعضای خانواده و یا یک مشاور، می‌تواند برای سازگاری با سندرم آشیانه خالی مفید واقع شود.صمدزاده گفت: نکته دیگری که می‌توان توجه والدین را به آن جلب کرد، آن است که اگر چه حضور فرزندان در خانه رنگ و بوی دیگری به زندگی آن‌ها می‌بخشید، اما نمی‌توان انکار کرد که بچه دار شدن با افزایش فشار‌های مالی، افزایش وظایف و مسئولیت‌های زندگی برای والدین همراه است.

وی افزود: مسلما رسیدگی به فرزند وقت زیادی از والدین گرفته و محدودیت‌ها و قید و بند‌های بسیاری به آن‌ها تحمیل می‌کند؛ محدودیت‌هایی که به سهم خود می‌تواند احساس شادمانی در زندگی و نیز رضایت زناشویی افراد را کاهش دهد؛ بنابراین رفتن بچه‌ها از خانه والدین، فرصت مغتنمی است تا والدین بتوانند بار دیگر به نیاز‌های خود و همسرشان توجه کنند، وقت بیشتری را صرف خود و رابطه زناشویی خود کنند و از این طریق کیفیت زندگی و رابطه زناشویی خود را ارتقا دهند.

این روانشناس ادامه داد: البته موضوع نگران کنند‌های که در این مورد پیش می‌آید، این است که گاهی وجود فرزندان و رسیدگی به آن‌ها باعث می‌شود زوجین علیرغم تعارض‌ها و درگیری‌های بسیار، کنار یکدیگر بمانند و از مشکلات مربوط به رابطه زناشویی خود غافل بمانند. در چنین شرایطی، رفتن بچه‌ها از خانه، منجر به باز شدن زخم‌های کهنه و روشن شدن آتش اختلافاتی می‌شود که زن و شوهر تلاش می‌کردند، به بهانه و با تمرکز بر نقش‌های پدر و مادری خود آن‌ها را نادیده بگیرند که در این موارد نیز، دریافت کمک حرفه‌ای از متخصصان زوج و خانواده درمانگر، می‌تواند راهگشای حل مشکلات باشد.

دیدگاهتان را بنویسید